و امااااا انتظارات به پایان رسیددددد
و امااااا انتظارات به پایان رسیددددد
خب شروع
تانابو بچه ی دوم خانوادس. اون وقتی خیلی کوچیک بود چون خانوادش تو جنگل زندگی
میکردن ، شب اجازه نداشت برن بیرون ولی چون اون خیلی ماجرا جو بود شب قایمکی از خونه بیرون زد و اوایل راه یه ویلن بهش حمله کرد ولی تنگن حواسش به اون بود ولی تا اومد از دست ویلن نجاتش بده... ویلن که ترسیده بود تهدیدش کرد که راه خونش رو بلده ( کل راه تانابو رو تعقیب کرده بود) و سریع تر از رعد شروع کرد به دویدن ولی تنگن ازش سریع تر بود و خوشبختانه زود تر رسید ولی چون هیناتسورو و سوما ... حالشون بد بود و نمیتونستن راه بیان یکم وقت تلف شد ولی تونستن خارج بشن اما... چون خونه آتیش گرفته بود( به دلایلی نا مشخص👈👉) هیناتسورو و بچش موندن تو خونه و داشتن آتیش رو خاموش میکردن که گیر افتادن و تنگن هم نتونست اونا رو خارج کنه و ... جنازشون بیرون اومد😔✨️
ولی ویلن تونست یه صدمه ی کوچیک به تانابو وارد کنه و اون زخمه صمدس👽✨️
دیگه راحت شدم 🥹✨️
خب شروع
تانابو بچه ی دوم خانوادس. اون وقتی خیلی کوچیک بود چون خانوادش تو جنگل زندگی
میکردن ، شب اجازه نداشت برن بیرون ولی چون اون خیلی ماجرا جو بود شب قایمکی از خونه بیرون زد و اوایل راه یه ویلن بهش حمله کرد ولی تنگن حواسش به اون بود ولی تا اومد از دست ویلن نجاتش بده... ویلن که ترسیده بود تهدیدش کرد که راه خونش رو بلده ( کل راه تانابو رو تعقیب کرده بود) و سریع تر از رعد شروع کرد به دویدن ولی تنگن ازش سریع تر بود و خوشبختانه زود تر رسید ولی چون هیناتسورو و سوما ... حالشون بد بود و نمیتونستن راه بیان یکم وقت تلف شد ولی تونستن خارج بشن اما... چون خونه آتیش گرفته بود( به دلایلی نا مشخص👈👉) هیناتسورو و بچش موندن تو خونه و داشتن آتیش رو خاموش میکردن که گیر افتادن و تنگن هم نتونست اونا رو خارج کنه و ... جنازشون بیرون اومد😔✨️
ولی ویلن تونست یه صدمه ی کوچیک به تانابو وارد کنه و اون زخمه صمدس👽✨️
دیگه راحت شدم 🥹✨️
۳۵۲
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.