part 30 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 30 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 30
م.ل: تو و مامانت و دادشت تو اتاق مهمون میخوابین
لیا معلوم بود قیافش پوکر شده بود خنده ای کردم
منو کوک نگاهی بهم کردیم و چشمک زدیم که عموینا داشتن میرفتن که بابام گفت
ب.ل: شما هم امشب بمونین
ب.ت: نه مزاحم نمیشیم
ب.ل: این چه حرفی
ب.ت: اوک پس امشب اینجا میمونیم
من تو دلم یسی گفتم داشتم از خوش حالی بال درمیوردم
پراش زمانی به وقت خواب(یکم ادمین تنبل تشیو دارد)
همه رفتن بخوابن منم داشتم میرفتم تو اتاقم که یکی زد به دستم برگشتم دید لیا اوففف
+باز چی میخوای
لیا: هی فکردی من نمیدونم ته رو دوست داری
+خب دوست داشته باشم به تو چی میرسه
لیا: هی ببین اگه ته هم بخواد بهت نزدیک شه من نمیزارم اولن چرا به تو نزدیک شه اون تو رو دوست نداره منو دوست داری
و بعد دوباره یکی زد به دستم و بعد رفت
+هی دختر اسگل اخه دلم واسش میسوزه اسگل ته با منه ته دوست پسر منه هی ولش
رفتم تو اتاقم در رو بستم که دیدم ته تو اتاقمه
+یاااا حضرت جن تو اینجا چیکار میکنی
_چیه نمی تونم بیا تو اتاق دوست دخترم
+یاا اخه اینطور ادم می ترسه
_خب حالا
+اهم نمیخای بری بیرون
_چرا
+میخوام لباسم رو عوض کنم
_من که همه جاتون دیدم
+اوففف باشه
رفتم لباسم رو عوض کردم ته هم قشنگ زل دیده بود بهم
+خب حالا برو
_نمیخام
+مگه میخوای اینجا بخوابی
_اره
+ته میفهمن
_خب بفهمن
+اوففف
_نترس صبح که هیچ کی از خواب بیدار نشده میرم اتاق کوک
+باشه
_حالا بیا بخوابیم
+اوک
رفتم تو بغل ته تو بغلش حس ارامش دارم بعد با هم خوابیدیم
صبح
ساعت 10 بود از خواب بیدار شدم دیدم ته کنارم نیست
part 30
م.ل: تو و مامانت و دادشت تو اتاق مهمون میخوابین
لیا معلوم بود قیافش پوکر شده بود خنده ای کردم
منو کوک نگاهی بهم کردیم و چشمک زدیم که عموینا داشتن میرفتن که بابام گفت
ب.ل: شما هم امشب بمونین
ب.ت: نه مزاحم نمیشیم
ب.ل: این چه حرفی
ب.ت: اوک پس امشب اینجا میمونیم
من تو دلم یسی گفتم داشتم از خوش حالی بال درمیوردم
پراش زمانی به وقت خواب(یکم ادمین تنبل تشیو دارد)
همه رفتن بخوابن منم داشتم میرفتم تو اتاقم که یکی زد به دستم برگشتم دید لیا اوففف
+باز چی میخوای
لیا: هی فکردی من نمیدونم ته رو دوست داری
+خب دوست داشته باشم به تو چی میرسه
لیا: هی ببین اگه ته هم بخواد بهت نزدیک شه من نمیزارم اولن چرا به تو نزدیک شه اون تو رو دوست نداره منو دوست داری
و بعد دوباره یکی زد به دستم و بعد رفت
+هی دختر اسگل اخه دلم واسش میسوزه اسگل ته با منه ته دوست پسر منه هی ولش
رفتم تو اتاقم در رو بستم که دیدم ته تو اتاقمه
+یاااا حضرت جن تو اینجا چیکار میکنی
_چیه نمی تونم بیا تو اتاق دوست دخترم
+یاا اخه اینطور ادم می ترسه
_خب حالا
+اهم نمیخای بری بیرون
_چرا
+میخوام لباسم رو عوض کنم
_من که همه جاتون دیدم
+اوففف باشه
رفتم لباسم رو عوض کردم ته هم قشنگ زل دیده بود بهم
+خب حالا برو
_نمیخام
+مگه میخوای اینجا بخوابی
_اره
+ته میفهمن
_خب بفهمن
+اوففف
_نترس صبح که هیچ کی از خواب بیدار نشده میرم اتاق کوک
+باشه
_حالا بیا بخوابیم
+اوک
رفتم تو بغل ته تو بغلش حس ارامش دارم بعد با هم خوابیدیم
صبح
ساعت 10 بود از خواب بیدار شدم دیدم ته کنارم نیست
۱۱.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.