ازدواج بی عشق
پارت 7
کوک:حالش خوبه
دکتر:بله خوبه ولی دو روز باید اینجا بمون به سرش آسیب جدی نخورده
کوک:آها ممنون
کوک:خب جیا دیدی چیزی نیست حالا بیا بریم
جیا:نه اول باید خاله آت ببینم
کوک:الان نمیزارن بری پیشش بیا بریم فردا بیاییم
جیا:ولی
کوک:ولی ندارن بدو بریم
هوفف الکی فقط نگران شدم
ویو آت
چشمام باز کرد که دیدم بهم یه سرم وصله آخرین چیزی که یادمه رفتم فرفره جیا رو بردارم خواستم بلندشم که دیدم پام خیلی سنگین وقتی نگاه کردم دیدم پام تو گچه پس تصمیم گرفتم بخوابم که یهو با صدای ناز یکی بلند شدم وقتی نگاه کردم دیدم جیا
جیا:خاله خوبی ؟(اروم)
آت :اوهوم
جیا:بیدارت کردم ؟
آت خندید و گفت:نه عزیزم تو خوبی
جیا:اون خوبم
در یهو باز شد وقتی نگاه کردم دیدم کوک اومد تو
کوک:خوبین خانوم کیم؟(سرد )
آت:اوهوم (سرد )
آت:پسره عوضی (اروم)
کوک:میشنوم
آت:خب بشنوی
کوک:ت
آت:هیسسس بچه اینجاست
کوک:خوب جیا بیا بریم
جیا:ولی
کوک:جیا بیا بریم
کوک جیا رفتن و منو تنها گذاشتن که دوباره از شدت بیکاری خوابم گرفت خوابیدم
دوروز بعد
ویو آت:
امروز مرخص میشدم داشتم حاضر میشدم که یهو در باز شد و جیا اومد تو بغلم
آت:سلام فسقلی
جیا:خالههه(عصبی)
آت :باباتو که نیوردی
جیا :اوممم نه نیاوردم
آت :خوبه
که یهو در باز شد جناب جئون وارد شد
آت:جیا؟؟
جیا:سرکارت گذاشتم (خنده)
آت:نامرد
خواستم بلندشم راه برم که با وجود این گچ نمیتونستم
آت:اوم جیا میتونی اون عطا ها رو بدی
جیا:اینا
آت:اره
جیا:بیا
گرفتم ولی دیدم بازم نمیتونم چون یاد نداشتم که یهو....
کوک:حالش خوبه
دکتر:بله خوبه ولی دو روز باید اینجا بمون به سرش آسیب جدی نخورده
کوک:آها ممنون
کوک:خب جیا دیدی چیزی نیست حالا بیا بریم
جیا:نه اول باید خاله آت ببینم
کوک:الان نمیزارن بری پیشش بیا بریم فردا بیاییم
جیا:ولی
کوک:ولی ندارن بدو بریم
هوفف الکی فقط نگران شدم
ویو آت
چشمام باز کرد که دیدم بهم یه سرم وصله آخرین چیزی که یادمه رفتم فرفره جیا رو بردارم خواستم بلندشم که دیدم پام خیلی سنگین وقتی نگاه کردم دیدم پام تو گچه پس تصمیم گرفتم بخوابم که یهو با صدای ناز یکی بلند شدم وقتی نگاه کردم دیدم جیا
جیا:خاله خوبی ؟(اروم)
آت :اوهوم
جیا:بیدارت کردم ؟
آت خندید و گفت:نه عزیزم تو خوبی
جیا:اون خوبم
در یهو باز شد وقتی نگاه کردم دیدم کوک اومد تو
کوک:خوبین خانوم کیم؟(سرد )
آت:اوهوم (سرد )
آت:پسره عوضی (اروم)
کوک:میشنوم
آت:خب بشنوی
کوک:ت
آت:هیسسس بچه اینجاست
کوک:خوب جیا بیا بریم
جیا:ولی
کوک:جیا بیا بریم
کوک جیا رفتن و منو تنها گذاشتن که دوباره از شدت بیکاری خوابم گرفت خوابیدم
دوروز بعد
ویو آت:
امروز مرخص میشدم داشتم حاضر میشدم که یهو در باز شد و جیا اومد تو بغلم
آت:سلام فسقلی
جیا:خالههه(عصبی)
آت :باباتو که نیوردی
جیا :اوممم نه نیاوردم
آت :خوبه
که یهو در باز شد جناب جئون وارد شد
آت:جیا؟؟
جیا:سرکارت گذاشتم (خنده)
آت:نامرد
خواستم بلندشم راه برم که با وجود این گچ نمیتونستم
آت:اوم جیا میتونی اون عطا ها رو بدی
جیا:اینا
آت:اره
جیا:بیا
گرفتم ولی دیدم بازم نمیتونم چون یاد نداشتم که یهو....
۴.۹k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.