The Dangerous Riddle p¹⁹
15دسامبر ۲۰۱۱
بالاخره آمادم...بعد از ۹ سال میتونم شروع کنم....دفترخاطرات عزیزم بابت سوزوندنت....من امیدوارم که بتونم در...موفق بش...خدانگهدار...
جیمین با دقت به قسمت های سوخته شده نگاهی کرد اما نتونست بخونتشون...تا اونجایی که خونده بودند این یه انتقام بود اما انتقام از کی و چرا؟ جین دفتر خاطرات رو از جیمین گرفت و همون چیزارو خوند...هردو با تعجب بهم نگاه میکردند که لیسا با هیجان گفت
+بچه ها اینجا رو!!!!
همگی به عکسای توی دست لیسا نگاه کردند...یه نقشه داخلی از مدار های هواپیما بود و این نشون میداد هدف مادر جیمین و چه یونگ بود ولی چرا؟
لیسا عکس بعدی رو نشون بچه ها داد که جنازه چند نفر توی اونا بود و بدجوری دلخراش بود! بنظر نمیومد جنازه های داخل عکس ها از افراد دادگستری یا پلیس و افراد دولت باشند انگار مردم عادی بودند...
عکس بعدی طرح یه کامیون با بار جاسازی شده دینامیت رو نشون میداد...
لیسا تقریبا ذهنش به تصادف افتاد..یعنی واقعا تصادف عمدی بود؟
فقط یه فوتوکارت مونده بود که جیسو اونو برداشت و دیدش...
چیز خاصی جز یه مرد شنل پوش که انگار توی جشن بالماسکه بود دیده نمیشد و این ربط خاصی نداشت...
جیمین آهی کشید و گفت
_غیر از اطلاعات این دفتر خاطرات که نشون میداد اینا فقط یه انتقامه چیز خاص بدرد بخور دیگه ای نیست...
رزی گفت
×پ..پس دیگه از چی میتونیم کمک بگیریم؟!
جیمین خواست جوابی بده که صدای اتاق به صدا دراومد و چون جنی به در نزدیک تر بود یه سمت در رفت تا بازش کنه...
همگی. منتظر جنی بودند تا بیاد و به ادامه بحث برسند که صدای جیغ دل لرزون جنی بگوش رسید...
بالاخره آمادم...بعد از ۹ سال میتونم شروع کنم....دفترخاطرات عزیزم بابت سوزوندنت....من امیدوارم که بتونم در...موفق بش...خدانگهدار...
جیمین با دقت به قسمت های سوخته شده نگاهی کرد اما نتونست بخونتشون...تا اونجایی که خونده بودند این یه انتقام بود اما انتقام از کی و چرا؟ جین دفتر خاطرات رو از جیمین گرفت و همون چیزارو خوند...هردو با تعجب بهم نگاه میکردند که لیسا با هیجان گفت
+بچه ها اینجا رو!!!!
همگی به عکسای توی دست لیسا نگاه کردند...یه نقشه داخلی از مدار های هواپیما بود و این نشون میداد هدف مادر جیمین و چه یونگ بود ولی چرا؟
لیسا عکس بعدی رو نشون بچه ها داد که جنازه چند نفر توی اونا بود و بدجوری دلخراش بود! بنظر نمیومد جنازه های داخل عکس ها از افراد دادگستری یا پلیس و افراد دولت باشند انگار مردم عادی بودند...
عکس بعدی طرح یه کامیون با بار جاسازی شده دینامیت رو نشون میداد...
لیسا تقریبا ذهنش به تصادف افتاد..یعنی واقعا تصادف عمدی بود؟
فقط یه فوتوکارت مونده بود که جیسو اونو برداشت و دیدش...
چیز خاصی جز یه مرد شنل پوش که انگار توی جشن بالماسکه بود دیده نمیشد و این ربط خاصی نداشت...
جیمین آهی کشید و گفت
_غیر از اطلاعات این دفتر خاطرات که نشون میداد اینا فقط یه انتقامه چیز خاص بدرد بخور دیگه ای نیست...
رزی گفت
×پ..پس دیگه از چی میتونیم کمک بگیریم؟!
جیمین خواست جوابی بده که صدای اتاق به صدا دراومد و چون جنی به در نزدیک تر بود یه سمت در رفت تا بازش کنه...
همگی. منتظر جنی بودند تا بیاد و به ادامه بحث برسند که صدای جیغ دل لرزون جنی بگوش رسید...
۳۴.۰k
۱۵ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.