پایان نیافتنی
پایان نیافتنی
5
کوک
بعد از زدن ۲۵۰ شنا افتادم روی زمین و عربده ای زدم...
تقریبا ۱۰ لیتر عرق از دست دادم با صدای فریاد مربی پاشدم
مربی. استراحت نداریم کوک
سریع برو و با مارک روبروی هم وایستید
رفتم داخل رینگ و نفسی کشیدم مارک مشتشو زد به مشتم و گفت. بهت سخت نمیگیرم کوکو
خندیدم و گفتم. مراقب خودت باش مارکو
با گفتن یک دو سه مربی شروع کردیم خیلی سریع مشتی زد که جاخالی دادم و سریع تر از اون ضربه ی محکمی با پام به پهلوی زدم با اینکه گارد داشت بازم یه متری پرت شد سرمو به سمت راست خم کردم و و همچنان پرش روی پام رو ادامه دادم نفس عمیقی کشید و شونه هاشو چند بار بالا پایین کرد...
دوباره روبهروی هم ایستاده و شروع کردیم...
بعد از یه ساعت مبارزه ی دیگه هردو خسته افتادیم زمین و تقریبا بیهوش شدیم...
بعد از دودقیقه استراحت پاشدم و دستشو گرفتم...
اونم پاشد و گفت. دیگه کافیههه من رفتم مربی
مربی. غلط کردی پسررر
و بعد خندید و گفت. شوخی کردم میتونی بری خسته نباشی
مارک فریادی از خوشحالی زد و از رینگ پرید پایین به حرکاتش خندیدم...
5
کوک
بعد از زدن ۲۵۰ شنا افتادم روی زمین و عربده ای زدم...
تقریبا ۱۰ لیتر عرق از دست دادم با صدای فریاد مربی پاشدم
مربی. استراحت نداریم کوک
سریع برو و با مارک روبروی هم وایستید
رفتم داخل رینگ و نفسی کشیدم مارک مشتشو زد به مشتم و گفت. بهت سخت نمیگیرم کوکو
خندیدم و گفتم. مراقب خودت باش مارکو
با گفتن یک دو سه مربی شروع کردیم خیلی سریع مشتی زد که جاخالی دادم و سریع تر از اون ضربه ی محکمی با پام به پهلوی زدم با اینکه گارد داشت بازم یه متری پرت شد سرمو به سمت راست خم کردم و و همچنان پرش روی پام رو ادامه دادم نفس عمیقی کشید و شونه هاشو چند بار بالا پایین کرد...
دوباره روبهروی هم ایستاده و شروع کردیم...
بعد از یه ساعت مبارزه ی دیگه هردو خسته افتادیم زمین و تقریبا بیهوش شدیم...
بعد از دودقیقه استراحت پاشدم و دستشو گرفتم...
اونم پاشد و گفت. دیگه کافیههه من رفتم مربی
مربی. غلط کردی پسررر
و بعد خندید و گفت. شوخی کردم میتونی بری خسته نباشی
مارک فریادی از خوشحالی زد و از رینگ پرید پایین به حرکاتش خندیدم...
۲.۹k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.