در میخانه به روی همه باز است هنوز

در میخانه به روی همه باز است هنوز
سینه سوخته در سوز و گداز است هنوز

بی نیازی است در این مستی و بیهوشی عشق
درِ هستی زدن از روی نیاز است هنوز

چاره از دوری دلبر نبود، لب بربند
که غلام درِ او، بنده نواز است هنوز

راز مگشای، مگر در برِمست رُخ یار
که در این مرحله، او محرم راز است هنوز

دست ب-ردار ز سوداگری و بوالهوسی
دست عشاق سوی دوست دراز است هنوز

نرسد دست من سوخته بردامن یار
چه توان کرد که در عشوه و ناز است هنوز؟

ای نسیم سحری، گر سر کویش گذری
عطر برگیر که او غالیه ساز است هنوز


امام خمینی

❣ ❣
دیدگاه ها (۶)

سر خم باد سلامت که به من راه نمودساقی باده به کف، جان من آگا...

نامش چقدربا همه کس فرق می کندبایا حسین رود از اختیار .لب..چش...

وه، چه افراشته شد در دو جهان پرچم عشقآدم و جنّ و مَلَک، ماند...

هیچ دانی که منِ زار گرفتار توامبا دل و جان، سببِ گرمیِ بازار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط