edvin62:
edvin62:
اندک اندک قلب من ، هرشب برایت میزند
روح من این جمله را ، بر گوشِ جانت میزند
''نازنینا عاشقم بر روی ماهت " پس چرا
چشم گریان مرا ، ابرو کمانت میزند ... ؟
خواب را از دیده گانم برده است گیسوی تو
خواب و رویای مرا ، هر شب خیالت میزند
درنمازم هر رکعت ، یادت مرا درگیر کرد
در قنوتم دیده را ، آن مه جمالت میزند
دوستت دارم ولیکن گفتنش دردی شده
باورم کن دیده را ، چشم خمارت میزند
پیچش زلف تو هم در ساقه ی انگور بود
خوشه هایش را بچشم ، چون گوشوارت میزند
اندک اندک قلب من ، هرشب برایت میزند
روح من این جمله را ، بر گوشِ جانت میزند
''نازنینا عاشقم بر روی ماهت " پس چرا
چشم گریان مرا ، ابرو کمانت میزند ... ؟
خواب را از دیده گانم برده است گیسوی تو
خواب و رویای مرا ، هر شب خیالت میزند
درنمازم هر رکعت ، یادت مرا درگیر کرد
در قنوتم دیده را ، آن مه جمالت میزند
دوستت دارم ولیکن گفتنش دردی شده
باورم کن دیده را ، چشم خمارت میزند
پیچش زلف تو هم در ساقه ی انگور بود
خوشه هایش را بچشم ، چون گوشوارت میزند
۹.۵k
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.