خوناشام عاشق

با بچه ها رفته بودیم جنگل سویون کلبه ای توی جنگل داره خیلی قدیمی هس ولی خلاصه رفتیم جنگل
فیلیکس = چرا رو برگا خون هس؟
ا.ت = نترسون 😶💔
یجی = راس میگه ا.ت نگاه
به برگای خشک نگاه کردم واقعا اینا خونه خدا 🥲💔یه لحظه چیزی به سرعت از کنارمون رد شد 🥲
ا.ت و فلیکس و یجی = چیزی شما هم دیدین؟ 😂💔
سویون = زر نزنین کم مونده
فلیکس = از ارامشت یکم به ما هم بده خواهر 🥲💔
سویون = رسیدیم
سویون درو وا کرد همه جا خراب بود 😐💔🥲
سویون = برید به اتاقاتون حمله کنید
ا.ت = اگه کنار هم باشیم نمیشه؟
فلیکس= میشه 🥲
خلاصه همه رفتن یه اتاق جز سویون 😐
+ صبح+
در حال نوشتن صب کن 😔