part ۲۸
part ۲۸
کوک : پاشم ی سر برم شرکت ۱ هفتهس نرفتم
ا.ت : باشه شب کی بر میگردی
کوک : نمیدونم میخام به جین بگن ببره منو اون هم معلوم نیست بعدش برنامهش چیه ؟
ا.ت : باشه
کوک از رو تخت بلند شد و رفت آماده شد
کوک : ا.ت بلدی کروات ببندی
ا.ت : آره
کوک : بیا این رو ببند
ا.ت رفت و کروات کوک رو بست و وقتی تموم شد کرواتش رو کشید به سمت خودش و لباش رو بوسید
ا.ت : خب پسر خوبی بودی اینم جایزت
کوک : من بیشتر می خام
ا.ت کوک رو خیلی سطحی بوسید
ا.ت : خب برو دیگه پر رو نشو
کوک : ای بابا میدونی دیوونه لب های خوشمزتم
ا.ت کت کوک رو تنش کرد و کوک هم رفت
پرش زمانی به ۲ ساعت بعد 🕐
ا.ت توی خونه تنها بود و داشت برای خودش ی برنج پخته درست میکرد که به اسید پیشتر شبیه بود
ا.ت ی دفعه دیدم گوشیش داره زنگ میخوره کوک بود
ا.ت : بله ؟
کوک : سلام ا.ت
ا.ت : سلام چطوری
کوک : مرسی . ا.ت ببین جین قرار داره منم نمیتونم رانندگی کنم مجبورم باهاش برم شاید دیر برگیردیم
ا.ت : اوکی مشکلی نیست امشب زود بیا
کوک : چرا ؟
ا.ت : اگر زود بیای بهت خوش میگذره
کوک : (خنده از ته گلو ) باشه تلاشم رو میکنم
ا.ت : خب برو خدافظ
کوک : خدافظ
ببینید میدونم خیلی این پارت کمه و چرت و پرت شد ولی تا شب چند تا پارت دیگه میزارم
چون دلم برای نوشتن تنگ شده
بیاید زر بزنیم . حالتون چطوره ؟
کوک : پاشم ی سر برم شرکت ۱ هفتهس نرفتم
ا.ت : باشه شب کی بر میگردی
کوک : نمیدونم میخام به جین بگن ببره منو اون هم معلوم نیست بعدش برنامهش چیه ؟
ا.ت : باشه
کوک از رو تخت بلند شد و رفت آماده شد
کوک : ا.ت بلدی کروات ببندی
ا.ت : آره
کوک : بیا این رو ببند
ا.ت رفت و کروات کوک رو بست و وقتی تموم شد کرواتش رو کشید به سمت خودش و لباش رو بوسید
ا.ت : خب پسر خوبی بودی اینم جایزت
کوک : من بیشتر می خام
ا.ت کوک رو خیلی سطحی بوسید
ا.ت : خب برو دیگه پر رو نشو
کوک : ای بابا میدونی دیوونه لب های خوشمزتم
ا.ت کت کوک رو تنش کرد و کوک هم رفت
پرش زمانی به ۲ ساعت بعد 🕐
ا.ت توی خونه تنها بود و داشت برای خودش ی برنج پخته درست میکرد که به اسید پیشتر شبیه بود
ا.ت ی دفعه دیدم گوشیش داره زنگ میخوره کوک بود
ا.ت : بله ؟
کوک : سلام ا.ت
ا.ت : سلام چطوری
کوک : مرسی . ا.ت ببین جین قرار داره منم نمیتونم رانندگی کنم مجبورم باهاش برم شاید دیر برگیردیم
ا.ت : اوکی مشکلی نیست امشب زود بیا
کوک : چرا ؟
ا.ت : اگر زود بیای بهت خوش میگذره
کوک : (خنده از ته گلو ) باشه تلاشم رو میکنم
ا.ت : خب برو خدافظ
کوک : خدافظ
ببینید میدونم خیلی این پارت کمه و چرت و پرت شد ولی تا شب چند تا پارت دیگه میزارم
چون دلم برای نوشتن تنگ شده
بیاید زر بزنیم . حالتون چطوره ؟
۲.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.