گاز های سوزان 8
نامه رو باز کردم توش نوشته بود:سلام پسر عزیزم توی این جعبه که لای کاغذ کادو پیجیده شده کاتانای منه.
نامه رو گذاشتم کنار و کاغذ کادو رو کندم جعبه رو باز کردم
شمشیر کاتانا با روبان قرمز و مشکی و فلز مشکی.
حیرت زده به مادر نگاه میکنم و بعد نامه رو برمیدارم.
احتمالا تا حالا خواهرت سارا بهت گفته که من شغلم چی بود. استرس همه ی وجودمو فرا گرفته بود.
پسر عزیزم به آدرسی که پشت نامه هک شده برو و استاد منو گ یدا کن اون همه چیزو بهت میگه همه ی واقعیتا
من با لحن عصبی به مادر میگم:مادر شما چرا به من نگفتید که بابا یه کاتانا داشته؟
و تو سارا تو خواهر منی درسته؟
مادر ترسیده بود
من با عصبانیت کاتانا رو برداشتم و اتاق رو ترک کردم.
چیزای نا گفته زیادی بود که تو نامه ذکر نشده بود من باید اون استاد رو پیدا کنم.
هنوز خیلیدو نشده بودم که سارا اومد دستش کوله پشتی منو خودش و گدنبندی که الماس آبی آویزونش بود دستش بود گفت: بیا این کوله پشتی و گردنبند مادر گفت تو این سفر نباید تنها باشی.
ادامه دارد...
نامه رو گذاشتم کنار و کاغذ کادو رو کندم جعبه رو باز کردم
شمشیر کاتانا با روبان قرمز و مشکی و فلز مشکی.
حیرت زده به مادر نگاه میکنم و بعد نامه رو برمیدارم.
احتمالا تا حالا خواهرت سارا بهت گفته که من شغلم چی بود. استرس همه ی وجودمو فرا گرفته بود.
پسر عزیزم به آدرسی که پشت نامه هک شده برو و استاد منو گ یدا کن اون همه چیزو بهت میگه همه ی واقعیتا
من با لحن عصبی به مادر میگم:مادر شما چرا به من نگفتید که بابا یه کاتانا داشته؟
و تو سارا تو خواهر منی درسته؟
مادر ترسیده بود
من با عصبانیت کاتانا رو برداشتم و اتاق رو ترک کردم.
چیزای نا گفته زیادی بود که تو نامه ذکر نشده بود من باید اون استاد رو پیدا کنم.
هنوز خیلیدو نشده بودم که سارا اومد دستش کوله پشتی منو خودش و گدنبندی که الماس آبی آویزونش بود دستش بود گفت: بیا این کوله پشتی و گردنبند مادر گفت تو این سفر نباید تنها باشی.
ادامه دارد...
۳.۸k
۲۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.