معلم جذاب من پارت5🥨🐈🤎
همون موقع ا/ت به خودش میاد و میگه چقد گرمه و برا همین لباس هاشو درمیاره (لباسی که تو پارت2 گفته بودم فقط تنشه) که همون موقع زنگ در میخوره ا/ت هم با خودش میگه حتما جیآ و سوآ یونا عه و میره در رو باز کنه که میبینه تهیونگِ
تهیونگ: (شوکه میشه و به بدن ا/ت زل میزنه)
ا/ت: (هم شوکه میشه و هم خجالت زده)ک..ک..کاری..داشتی؟
تهیونگ: چی...هم...او....آره ...من ام چیز اممم فکر کنم که...
ا/ت: تهیونگ!...با من راحت باش :)
تهیونگ: او....یعنی باشه..آها راستی گوشیم جا مونده بود اومدم اونو بردارم😅
ا/ت: وایسا تا برات بیارمش(میاره)
تهیونگ: مرسی
ا/ت: خواهش میکنم(میخواد در رو ببنده...)
تهیونگ: (خواس پا شو بزاره لای در تا یه جیزی به ا/ت بگه ولی زانوش میمونه لای در😑😂🤦🏻♀️) آآآآآخخ..آخ...پااااام ....پام ...پام
ا/ت: وای معذرت میخوام ببخشید
◇چند دقیقه بعد◇
تهیونگ: حالا بده خودم انجامش میدم(تهیونگ روی مبل دراز کشیده و ا/ت هم داره به پا هاش یخ میزنه ولی چون نمیتونست از روی شلوار این کار رو کنه مجبور شد شلوار تهیونگ رو دربیاره (شو.رت داره😑) و خودشم وقت نکرد بره لباس بپوشه و با همون وضع وایستاده[حتی وقت نکرد که در رو ببنده)
ا/ت: وایسا برم چند تا یخ بیارم(وقتی میخواد بره..)
تهیونگ:(دست ا/ت رو میگیره و میکشه که ا/ت میوفته رو تهیونگ و همدیگه رو میبوسن/= و در همین حالت)
جیآ ویو : هان هر دفعه منو میرسوند تا دم در میآورد و طبق عادتش منو تا دم در خونه رسوند ولی نا گفته نماند یونا و لیان و سوآ هم پیشمون بودن وقتی دیدیم در خونه بازه ترسیدیم و هان و لیان هم باهامون اومدن تو که ببینن همه چی رو به راه که با صحنه بدی روبرو شدیم/= ا/ت و استاد دانشگاهمون آقای کیم تو حالت نیمه لخت روی مبل داز کشیدن و ا/ت هم روی آقای کیم هست و داره اونو میبوسه، آقای کیم و ا/ت وقتی ما رو دیدن سری پا شدن و آقای کیم زود شلوارشو پوشید ولی ا/ت همونطور به زمین نگاه میکرد و سرخ شده بود که
تهیونگ:(وقتی دیدم لیان و هان هم اونجا هستن یه جوی شدم و نمیخواستم بدن نیمه لخت ا/ت رو ببینینن پس هودیمو در آوردم و تن ا/ت کردم )
ا/ت: (خجالت میکشیدم و نمیدونم بخاطر این بود که اونا منو با تهیونگ تو اون وضعیت دیدن یا بیشتر بخاطر اینکه تهیونگ رو بوسیدم اینکه لیان و هان هم اونجان و دارن منو با این لباس میبینن آخرین چیزی بود که بهش فکر میکردم تا اینکه تهیونگ اون کار رو کرد منم فقط متعجب به تهیونگ نگاه میکردم بچه ها هم به ما دوتا با تعجب نگاه میکردن)
جیآ: واااااااااا شما ۲تا ۲روز نیس همدیگه رو میشناسین و باهم دیگه رل هم زدین؟ بعدشم چقد تند پیش میرید من که یادم نمیاد اولین باری که منو هان باهم دیگه این کار هارو کردیم دومین روز قرارمون باشه واقعا از جت دارین سریع تر میرید نایس(دست میزنه)
هان: جیآ راست میگه تهیونگ من فکر نمیکردم تو انقد هات باشی
لیان: دیدید تهیونگ چه رمانتیک هودیشو داد به ا/ت تا ما نبینیمش؟
یونا: یاا بس کنید اونا رو معظب کردید:/(بلاخره یکی فهمید بچه هام دارن خجالت زده میشن😑🤦🏻♀️)
سوآ: یونا راست میگه بزارید حرف بزنن خب/:
ا/ت:......
ممنون میشم حمایتم کنی 🦋💙🫂
تهیونگ: (شوکه میشه و به بدن ا/ت زل میزنه)
ا/ت: (هم شوکه میشه و هم خجالت زده)ک..ک..کاری..داشتی؟
تهیونگ: چی...هم...او....آره ...من ام چیز اممم فکر کنم که...
ا/ت: تهیونگ!...با من راحت باش :)
تهیونگ: او....یعنی باشه..آها راستی گوشیم جا مونده بود اومدم اونو بردارم😅
ا/ت: وایسا تا برات بیارمش(میاره)
تهیونگ: مرسی
ا/ت: خواهش میکنم(میخواد در رو ببنده...)
تهیونگ: (خواس پا شو بزاره لای در تا یه جیزی به ا/ت بگه ولی زانوش میمونه لای در😑😂🤦🏻♀️) آآآآآخخ..آخ...پااااام ....پام ...پام
ا/ت: وای معذرت میخوام ببخشید
◇چند دقیقه بعد◇
تهیونگ: حالا بده خودم انجامش میدم(تهیونگ روی مبل دراز کشیده و ا/ت هم داره به پا هاش یخ میزنه ولی چون نمیتونست از روی شلوار این کار رو کنه مجبور شد شلوار تهیونگ رو دربیاره (شو.رت داره😑) و خودشم وقت نکرد بره لباس بپوشه و با همون وضع وایستاده[حتی وقت نکرد که در رو ببنده)
ا/ت: وایسا برم چند تا یخ بیارم(وقتی میخواد بره..)
تهیونگ:(دست ا/ت رو میگیره و میکشه که ا/ت میوفته رو تهیونگ و همدیگه رو میبوسن/= و در همین حالت)
جیآ ویو : هان هر دفعه منو میرسوند تا دم در میآورد و طبق عادتش منو تا دم در خونه رسوند ولی نا گفته نماند یونا و لیان و سوآ هم پیشمون بودن وقتی دیدیم در خونه بازه ترسیدیم و هان و لیان هم باهامون اومدن تو که ببینن همه چی رو به راه که با صحنه بدی روبرو شدیم/= ا/ت و استاد دانشگاهمون آقای کیم تو حالت نیمه لخت روی مبل داز کشیدن و ا/ت هم روی آقای کیم هست و داره اونو میبوسه، آقای کیم و ا/ت وقتی ما رو دیدن سری پا شدن و آقای کیم زود شلوارشو پوشید ولی ا/ت همونطور به زمین نگاه میکرد و سرخ شده بود که
تهیونگ:(وقتی دیدم لیان و هان هم اونجا هستن یه جوی شدم و نمیخواستم بدن نیمه لخت ا/ت رو ببینینن پس هودیمو در آوردم و تن ا/ت کردم )
ا/ت: (خجالت میکشیدم و نمیدونم بخاطر این بود که اونا منو با تهیونگ تو اون وضعیت دیدن یا بیشتر بخاطر اینکه تهیونگ رو بوسیدم اینکه لیان و هان هم اونجان و دارن منو با این لباس میبینن آخرین چیزی بود که بهش فکر میکردم تا اینکه تهیونگ اون کار رو کرد منم فقط متعجب به تهیونگ نگاه میکردم بچه ها هم به ما دوتا با تعجب نگاه میکردن)
جیآ: واااااااااا شما ۲تا ۲روز نیس همدیگه رو میشناسین و باهم دیگه رل هم زدین؟ بعدشم چقد تند پیش میرید من که یادم نمیاد اولین باری که منو هان باهم دیگه این کار هارو کردیم دومین روز قرارمون باشه واقعا از جت دارین سریع تر میرید نایس(دست میزنه)
هان: جیآ راست میگه تهیونگ من فکر نمیکردم تو انقد هات باشی
لیان: دیدید تهیونگ چه رمانتیک هودیشو داد به ا/ت تا ما نبینیمش؟
یونا: یاا بس کنید اونا رو معظب کردید:/(بلاخره یکی فهمید بچه هام دارن خجالت زده میشن😑🤦🏻♀️)
سوآ: یونا راست میگه بزارید حرف بزنن خب/:
ا/ت:......
ممنون میشم حمایتم کنی 🦋💙🫂
۱۰.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.