پسر طلایی
پسر طلایی
پارت ۸
جونگ کوک : اتتت اندازم نیس خیلی تنگههای
ات: خووو چه کنممم بی فانوشش ؟؟
جونگ کوک : برو برام از تو اتاقت بیار
ات: آری یو اوکی ؟
جونگ کوک : یس و یو بری تو هوم اَند شلوارک گوینگ
ات: بمیری رفتم
* میره تو خونه
ات: وای چرا همه جا تاریکه
* یهو یه برق که بالای مبل هست روشن میشه و دلقکه اون جا نشسته
ات: وایی سالام داداش چطوری
دلقک : خون می خااممم
ات: وایسا الان. میرم برات میارم * فرار میکنه تو اتاقش پشتش دلقک میاد و دره اتاقو قفل میکنه
ات: اقااا وایسا بخدا یه مرتیکه گوزو شلوارک میخواست ببخشید من الان میرم خونه خودتونه
دلقک : ثاتثتثتتستستستستسححیویوی
ات: خو الان باید از پنجره بپرم بیرون * پنجره رو باز میکنه و جونگ کوک و صدا میکنه
ات: جونگ کوکااا منوو بگیررررر
جونگ کوک : نههه شلوارکو بده من برمم
ات: * میبینه صدای دلقک نمیاد پس می فهمه رفته پایین دنبال جونگ کوک
ات: جونگ کوک دلقکه اومده دنبال توووووو فرار کننن
جونگ کوک : زنیکههه سوییچ و شلوارکو بده بیاددد
ات: بیااا پرت کردم
جونگ کوک. : * سوئیچ و شلوارک و میگیره
ات: بروووو برووو
جونگ کوک : وایییی * جیغ دخترونه
ات : وایی رفت
* در رو باز میکنه
ات: * جیع
دلقک : خون می خوام ات: داداش مامان بابات یادت دادن فقط بگی خون می خوام؟
بخدا پریودم کمبود خون دادم ول مون کو
دلقک : میگم تو از من نمی ترسی ؟
ات: آخه هی میگی خون می خوامممم خو مرتیکه کونی برو بیمارستان بگو خون می خوام عه
دلقک : * میره رو مبل میشینه دستاشو در هم میکنه یعنی انگشتاشو
ات: داداش حالت خوب نی ؟
دلقک : آب منگولی داری ؟
ات : آره بیا
دلقک : هعیی گوزگار من ۵ تا آیدل کشتم
ات: بیا آب منگولی بخور فراموش میشه
دلقک : به سلامتی سگم که در نبودم نرفته نه اون پسره که در بودنم فرار کرده
ات: بده شیش * با صدای چص ناله
* گوشی ات زنگ میخوره
ات: داوش تو بزن تو رگ من برم ببینم کیه
دلقک : هعیش
ات: الو
جونگ کوک : اتتتتت ای پدسگگگگ به من شرتک قلب قلبی دادیییییی
ات: وایییی الان کجایییی ؟؟؟
جونگ کوک : اداره ی پلیسسسسس
ات: وقتی داشتی میرفتی ندیدی ؟ * با خنده
جونگ کوک : خو زنیکه جهیزیه برقا یهو رفتتت
الان بیا منو بکش بیرونننن
ات: فر
نویسنده :
https://wisgoon.com/ppokmkl
۳۰ تا لایک ۲۰ تا کامنت
پارت ۸
جونگ کوک : اتتت اندازم نیس خیلی تنگههای
ات: خووو چه کنممم بی فانوشش ؟؟
جونگ کوک : برو برام از تو اتاقت بیار
ات: آری یو اوکی ؟
جونگ کوک : یس و یو بری تو هوم اَند شلوارک گوینگ
ات: بمیری رفتم
* میره تو خونه
ات: وای چرا همه جا تاریکه
* یهو یه برق که بالای مبل هست روشن میشه و دلقکه اون جا نشسته
ات: وایی سالام داداش چطوری
دلقک : خون می خااممم
ات: وایسا الان. میرم برات میارم * فرار میکنه تو اتاقش پشتش دلقک میاد و دره اتاقو قفل میکنه
ات: اقااا وایسا بخدا یه مرتیکه گوزو شلوارک میخواست ببخشید من الان میرم خونه خودتونه
دلقک : ثاتثتثتتستستستستسححیویوی
ات: خو الان باید از پنجره بپرم بیرون * پنجره رو باز میکنه و جونگ کوک و صدا میکنه
ات: جونگ کوکااا منوو بگیررررر
جونگ کوک : نههه شلوارکو بده من برمم
ات: * میبینه صدای دلقک نمیاد پس می فهمه رفته پایین دنبال جونگ کوک
ات: جونگ کوک دلقکه اومده دنبال توووووو فرار کننن
جونگ کوک : زنیکههه سوییچ و شلوارکو بده بیاددد
ات: بیااا پرت کردم
جونگ کوک. : * سوئیچ و شلوارک و میگیره
ات: بروووو برووو
جونگ کوک : وایییی * جیغ دخترونه
ات : وایی رفت
* در رو باز میکنه
ات: * جیع
دلقک : خون می خوام ات: داداش مامان بابات یادت دادن فقط بگی خون می خوام؟
بخدا پریودم کمبود خون دادم ول مون کو
دلقک : میگم تو از من نمی ترسی ؟
ات: آخه هی میگی خون می خوامممم خو مرتیکه کونی برو بیمارستان بگو خون می خوام عه
دلقک : * میره رو مبل میشینه دستاشو در هم میکنه یعنی انگشتاشو
ات: داداش حالت خوب نی ؟
دلقک : آب منگولی داری ؟
ات : آره بیا
دلقک : هعیی گوزگار من ۵ تا آیدل کشتم
ات: بیا آب منگولی بخور فراموش میشه
دلقک : به سلامتی سگم که در نبودم نرفته نه اون پسره که در بودنم فرار کرده
ات: بده شیش * با صدای چص ناله
* گوشی ات زنگ میخوره
ات: داوش تو بزن تو رگ من برم ببینم کیه
دلقک : هعیش
ات: الو
جونگ کوک : اتتتتت ای پدسگگگگ به من شرتک قلب قلبی دادیییییی
ات: وایییی الان کجایییی ؟؟؟
جونگ کوک : اداره ی پلیسسسسس
ات: وقتی داشتی میرفتی ندیدی ؟ * با خنده
جونگ کوک : خو زنیکه جهیزیه برقا یهو رفتتت
الان بیا منو بکش بیرونننن
ات: فر
نویسنده :
https://wisgoon.com/ppokmkl
۳۰ تا لایک ۲۰ تا کامنت
۱۰.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.