آیدل جذاب من قسمت چهارم:))
آیدل جذاب من قسمت چهارم:))
ته از جیغ بنفشی که کوک کشید ترسید و رفت تو اتاق درو هم بست و قفل کرد تا کوک نتونه بیاد
اما کوک باید اون پسر گستاخ و ادب میکرد بدو بدو سمت آشپزخونه رفت و کلید یدک اتاق مشترکشون و برداشت رفت سمت در
اخیش نمیتونه منو بگیره ههههع
به دفعه صدای کلید داخل در توجه ته رو جلب کرد
ههع ای وایییی
_ کیم تهیونگ تاوانشو با راه نرفتنت پس میدی
ددی ببخشید قول میدم دیگه انجامش نمیدم ددی
_ دیگه دیر شده
کوک اومد سمت ته و دستاشو چسبوند به دیوار
ترو خدا الان نه لطفاً ( با حالت گریه)
_ نه نمیشه تو باید تاوان بدی
بهش نزدیک شد همین که میخواست ته رو تنبیه کنه گوشیش زنگ خورد ( خب به ما چه اونجوری نگام نکن )
_ ای مزاحم لعنتیییی
( تو ذهنش: خدایا شکرت کائنات هنوز طرف منه)
_ بله آقای پارک
( پارک پدرسگ/)
/ هیچ معلوم هست کجایی سریع بیا کمپانی زود
_ اما یه کار مهم دارم
/ گفتم بیا هیچ چیزی مهم تر از آبروت نیست
_ گفتین آبروم ؟
/ اخبار و شنیدی ؟
_ چیییی اخبار ؟ مگه چی گفته
/ عوضی روانی دوست پسرتو به فاک میدی تو خونه به فاکش بده نه تو دستشویی عمومی
_ چیییییییی؟ من اصلا همچین کاری نکردم
/ بازم اون عوضیا از اینا درست کردن؟ چرا دروغ میگی؟
_ راست میگم به خدا من کسیو تو دستشویی به فاک ندادم
/ اوووو پس جعلیه
_ ارهه
/ کارت ساخته س جئون جونگ کوککککککک
_ رییس جونم من الو؟ الووووو عوضی قطع کرد رو من
کیو تو دستشویی به فاک دادی هاااا
_ فکر کنم تورو
اما ما اصلا هیچ کاری نکردیم
_ دقیقا همین و بگو عوضیا
عیب نداره ددی جونم درست میشه
_ میرم درستش کنم زود میام
داشت میرفت یه دفعه برگشت
_ فکر نکن تنبیه ت نمیکنم و ازش گذشتم
پایان فلش بک ؛)
خخ خب این دلیل نمیشه
_ قول میدم زیاد درد نداشته باشه قول قول
نمیام اصلا من با آقای بنگ کار دارم
_بیب ددی حق نداره دلش برات تنگ بشه ؟
_وقتی خودنمایی میکنی چجوری باید خودمو نگه دارم هومم؟
خب ددی قول بده باهام مهربون باشی
_ قول میدم بیا بریم
و این دو بزرگوار رفتن داخل خونه
_ آقای بنگ
! بلهههههههه
_ ما دیگه میریم
! کجا
_ خونه
! باشه
و دوتاشون سوار ماشین شدن بین راه هیچ حرفی رد و بدل نشد
وقتی رسیدن کوک یه عاح کشید و ته صورتش قرمز شد
ماشین و پارک کردن رفتن داخل آسانسور
وقتی آسانسور روی طبقه ۷ ایستاد رفتن بیرون ته داشت درو باز میکرد و مشخص بود دستاش میلرزه
_ بیب زود باش
بب با باشه
درو باز کرد به محض باز شدن در کوک اونو هل داد به سمت در به طوری که شونه ته به طرز دردناکی با دیوار برخورد کردو.......
ته از جیغ بنفشی که کوک کشید ترسید و رفت تو اتاق درو هم بست و قفل کرد تا کوک نتونه بیاد
اما کوک باید اون پسر گستاخ و ادب میکرد بدو بدو سمت آشپزخونه رفت و کلید یدک اتاق مشترکشون و برداشت رفت سمت در
اخیش نمیتونه منو بگیره ههههع
به دفعه صدای کلید داخل در توجه ته رو جلب کرد
ههع ای وایییی
_ کیم تهیونگ تاوانشو با راه نرفتنت پس میدی
ددی ببخشید قول میدم دیگه انجامش نمیدم ددی
_ دیگه دیر شده
کوک اومد سمت ته و دستاشو چسبوند به دیوار
ترو خدا الان نه لطفاً ( با حالت گریه)
_ نه نمیشه تو باید تاوان بدی
بهش نزدیک شد همین که میخواست ته رو تنبیه کنه گوشیش زنگ خورد ( خب به ما چه اونجوری نگام نکن )
_ ای مزاحم لعنتیییی
( تو ذهنش: خدایا شکرت کائنات هنوز طرف منه)
_ بله آقای پارک
( پارک پدرسگ/)
/ هیچ معلوم هست کجایی سریع بیا کمپانی زود
_ اما یه کار مهم دارم
/ گفتم بیا هیچ چیزی مهم تر از آبروت نیست
_ گفتین آبروم ؟
/ اخبار و شنیدی ؟
_ چیییی اخبار ؟ مگه چی گفته
/ عوضی روانی دوست پسرتو به فاک میدی تو خونه به فاکش بده نه تو دستشویی عمومی
_ چیییییییی؟ من اصلا همچین کاری نکردم
/ بازم اون عوضیا از اینا درست کردن؟ چرا دروغ میگی؟
_ راست میگم به خدا من کسیو تو دستشویی به فاک ندادم
/ اوووو پس جعلیه
_ ارهه
/ کارت ساخته س جئون جونگ کوککککککک
_ رییس جونم من الو؟ الووووو عوضی قطع کرد رو من
کیو تو دستشویی به فاک دادی هاااا
_ فکر کنم تورو
اما ما اصلا هیچ کاری نکردیم
_ دقیقا همین و بگو عوضیا
عیب نداره ددی جونم درست میشه
_ میرم درستش کنم زود میام
داشت میرفت یه دفعه برگشت
_ فکر نکن تنبیه ت نمیکنم و ازش گذشتم
پایان فلش بک ؛)
خخ خب این دلیل نمیشه
_ قول میدم زیاد درد نداشته باشه قول قول
نمیام اصلا من با آقای بنگ کار دارم
_بیب ددی حق نداره دلش برات تنگ بشه ؟
_وقتی خودنمایی میکنی چجوری باید خودمو نگه دارم هومم؟
خب ددی قول بده باهام مهربون باشی
_ قول میدم بیا بریم
و این دو بزرگوار رفتن داخل خونه
_ آقای بنگ
! بلهههههههه
_ ما دیگه میریم
! کجا
_ خونه
! باشه
و دوتاشون سوار ماشین شدن بین راه هیچ حرفی رد و بدل نشد
وقتی رسیدن کوک یه عاح کشید و ته صورتش قرمز شد
ماشین و پارک کردن رفتن داخل آسانسور
وقتی آسانسور روی طبقه ۷ ایستاد رفتن بیرون ته داشت درو باز میکرد و مشخص بود دستاش میلرزه
_ بیب زود باش
بب با باشه
درو باز کرد به محض باز شدن در کوک اونو هل داد به سمت در به طوری که شونه ته به طرز دردناکی با دیوار برخورد کردو.......
۱.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.