اسم داستان: 🖤hidden love🖤
اسم داستان: 🖤hidden love🖤
پارت دوم
☆ فردا صبح ☆
جیهوپ: بخاطر ات مواظبش باشم با پول دادن یه دانش آموز شودم
ات: جالبه امروز جیهوپ دنبالم نیومد (رفت تو کلاس) واتتتت
جیهوپ: سلام😅
ات: تو دیگه پیر شودی اینجا چیکار میکنی😏
جیهوپ: من هنوز 26 سالمه هانن
ادمین: تا ات حرف بزنه معلم اومد
معلم سلام به همگی خوبین راستی امروز یه دانش آموز جدید داریم (اشاره رو جیهوپ)
جیهوپ: سلامم🖐🏻😊
معلم : راستی کی میخواد نماینده بشه ؟؟؟؟
ادمین: هیچکس دستش بالا نبرد 😅😂
معلم: اهممم
جیهوپ: دستش برد بالا
ات:(تو ذهنش) چیکار کنم منم دستم برم نبرم بعد کلی بحث با خودش(🖐🏻)
معلم: به به یاد بگیرین تنبل ها
ات: چه نقشی تو سرته
جیهوپ: هیچی من شروع کردم به صحبت خب بچه ها اول باید گروه تشکیل بدیم
دختر: اوف چه حوصله ای داره
جیهوپ:یونا فک کنم تو از بنفش خوشت بیاد
دختره: چی هان تو اسم رو چه زود یادت گرفتی و رنگ مورد علاقه رو
جیهوپ: من اسم همه تو ذهنم سپردم
بچه ها: اوه خوشمان آمد
☆چند ساعت بعد☆
جیهوپ: وقتی از مدرسه اومدیم ات هیچی نگفت و رفت تو اتاقش باید ببینم چشه
ات: اخ اخ چرا من از بچگی باید تنها باشم
جیهوپ: توضیح بده
ات: کی تو اومدی
جیهوپ: بگو
ات: باش از بچگی دخترا ازم دور میشودن چون خانواده هاشون میگفتن پدر بزرگ خطرناکی داره خودمم اصلن اجتماعی نیستم
ج: اولش اینگه پدر بزرگ خیلیم خوبه کلی به فقیرا کمک میکنه دومم تو چون خجالتی هستی اینجوریه یواش یواش درست میشه و مردم هر کاری بکنی فضاوتت میکنن پس توجه نکن
ات: واقعن 🥺
جیهوپ: بل و بعدشم الانم بلند شو غذا بخور به چیزیم فک نکن
ات: باشه❤️🩹
♡یک ماه بعد♡
ادمین: تو این مدت ات کلی دوست پیدا کرد و مخصوصن سر مسابقه و جیهوپ از کنار ات کم رنگ میشود
جیهوپ: یه نگاه به ات انداختم رفتم سیگار بگشم
ات: اهممم فک کردی حواسم بهت نیست (سیگار برداشت بجاش ابنبات گذاشت)
جیهوپ: عجب
ات: چرا دیگه ازم فاصله میگیری
جیهوپ: نمیخوام مزاحمت باشم
ات: دیگه این حرفو نکن تو هیچ وقت مزاحم من نیستی
جیهوپ: جدی میگی
ات: بله
جیهوپ:(یه لبخند قشنگ اومد رو لب هاش)
ات: خب دیگه بلند شو بریم
جیهوپ: من یه دستشویی برم
ات: نری دیگه اون کار رو بکنی هانن
جیهوپ: باشه
ادمین: وقتی جیهوپ رفت یه پسره اومد سمت ات
پسره: سلام خوبی میگم نظرت چیه بیشتر اشنا بشیم
ات: سلام خوبم مرسی نمیدونم
پسره: میشه ایدی اکانت رو بدی
ات: من هیچ فعالیتی ندارم اخه تو اکانتم
پسره: اشکال نداره
ات: ام باشه (ایدی رو داد)
جیهوپ: اومد
پسره: خداحافظ
ات: بای
جیهوپ: این کی بود
ات: هیچی هیچی برو دیر شود
جیهوپ:...
ام پارت دوم اخرش ویرایش شوده☆
پارت دوم
☆ فردا صبح ☆
جیهوپ: بخاطر ات مواظبش باشم با پول دادن یه دانش آموز شودم
ات: جالبه امروز جیهوپ دنبالم نیومد (رفت تو کلاس) واتتتت
جیهوپ: سلام😅
ات: تو دیگه پیر شودی اینجا چیکار میکنی😏
جیهوپ: من هنوز 26 سالمه هانن
ادمین: تا ات حرف بزنه معلم اومد
معلم سلام به همگی خوبین راستی امروز یه دانش آموز جدید داریم (اشاره رو جیهوپ)
جیهوپ: سلامم🖐🏻😊
معلم : راستی کی میخواد نماینده بشه ؟؟؟؟
ادمین: هیچکس دستش بالا نبرد 😅😂
معلم: اهممم
جیهوپ: دستش برد بالا
ات:(تو ذهنش) چیکار کنم منم دستم برم نبرم بعد کلی بحث با خودش(🖐🏻)
معلم: به به یاد بگیرین تنبل ها
ات: چه نقشی تو سرته
جیهوپ: هیچی من شروع کردم به صحبت خب بچه ها اول باید گروه تشکیل بدیم
دختر: اوف چه حوصله ای داره
جیهوپ:یونا فک کنم تو از بنفش خوشت بیاد
دختره: چی هان تو اسم رو چه زود یادت گرفتی و رنگ مورد علاقه رو
جیهوپ: من اسم همه تو ذهنم سپردم
بچه ها: اوه خوشمان آمد
☆چند ساعت بعد☆
جیهوپ: وقتی از مدرسه اومدیم ات هیچی نگفت و رفت تو اتاقش باید ببینم چشه
ات: اخ اخ چرا من از بچگی باید تنها باشم
جیهوپ: توضیح بده
ات: کی تو اومدی
جیهوپ: بگو
ات: باش از بچگی دخترا ازم دور میشودن چون خانواده هاشون میگفتن پدر بزرگ خطرناکی داره خودمم اصلن اجتماعی نیستم
ج: اولش اینگه پدر بزرگ خیلیم خوبه کلی به فقیرا کمک میکنه دومم تو چون خجالتی هستی اینجوریه یواش یواش درست میشه و مردم هر کاری بکنی فضاوتت میکنن پس توجه نکن
ات: واقعن 🥺
جیهوپ: بل و بعدشم الانم بلند شو غذا بخور به چیزیم فک نکن
ات: باشه❤️🩹
♡یک ماه بعد♡
ادمین: تو این مدت ات کلی دوست پیدا کرد و مخصوصن سر مسابقه و جیهوپ از کنار ات کم رنگ میشود
جیهوپ: یه نگاه به ات انداختم رفتم سیگار بگشم
ات: اهممم فک کردی حواسم بهت نیست (سیگار برداشت بجاش ابنبات گذاشت)
جیهوپ: عجب
ات: چرا دیگه ازم فاصله میگیری
جیهوپ: نمیخوام مزاحمت باشم
ات: دیگه این حرفو نکن تو هیچ وقت مزاحم من نیستی
جیهوپ: جدی میگی
ات: بله
جیهوپ:(یه لبخند قشنگ اومد رو لب هاش)
ات: خب دیگه بلند شو بریم
جیهوپ: من یه دستشویی برم
ات: نری دیگه اون کار رو بکنی هانن
جیهوپ: باشه
ادمین: وقتی جیهوپ رفت یه پسره اومد سمت ات
پسره: سلام خوبی میگم نظرت چیه بیشتر اشنا بشیم
ات: سلام خوبم مرسی نمیدونم
پسره: میشه ایدی اکانت رو بدی
ات: من هیچ فعالیتی ندارم اخه تو اکانتم
پسره: اشکال نداره
ات: ام باشه (ایدی رو داد)
جیهوپ: اومد
پسره: خداحافظ
ات: بای
جیهوپ: این کی بود
ات: هیچی هیچی برو دیر شود
جیهوپ:...
ام پارت دوم اخرش ویرایش شوده☆
۳.۸k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.