ژنرال مو شکلاتی پارت ۴
_چ...چی...چی گفتی چو....چویا ....تو...تو حامله ای ... این ... این یعنی ...یعنی من من من درام ....پ...پدر می شم
+ اوهوم (چویا یه برگه تا شده می ده به دازای انگلیسی نوشته بود و اصطلاحات زیادی توش بود که دازای متوجه نمی شد ولی به وضوح می تونست کلمه حاملگی و اسم امگا کوچولوش رو تو برگه آزمایش ببینه و متوجه بشه الان تقریبا یک ماهشه) _ این خیلی خوبه چو ولی ولی نباید بزاریم کسی بفهمه باشه مخصوصا اون سربازایی که خونمون رو گرفتن همینجا بمون من می رم یوسانو سان رو خبر کنم بعدش می برمت تو اتاق باشه باید ادای مریض بودن رو دربیاری باشه + با...باشه _ آفرین فرشته چیبی من (دازای سمت داستایفسکی رفت تمام مدت با عزت و جلال و ابهت یه ژنرال بزرگ راه می رفت و حرف می زد درسته همنطور که شایسته مقام و اصل و نسبش بود رفتار می کرد _ امگام بیماره درخواست دارم از بین خدمه ای که زندانی کردین دکتر یوسانو بیاد و به حالش رسیدگی کنه ٪ اه چه امگای ضعیفی می دونی امگات خیلی زیبا و نازه _ خفه شو داستایفسکی اگه انگشت تو یا هر کدوم از افرادت تاره مویی از موهای امگام رو لمس کنه سلاخیش می کنم فهمیدی ٪ اره دازای هرچی نباشه باهم تو یه اردوگاه تعلیم دیدیم راستی امگات از گذشتت خبر داره می دونه تو چه کارهایی می تونی بک..(حرفش تموم نشده بود که یقش توست دازای گرفته شد _ خفه شو و فقط یوسانو رو به اتاق ما بفرست چویا هیچی نمی دونه و هیچی هم نمی فهمه
٪ باشه تو ببرش به اتاقت منم اون دکتر رو می فرستم هیف گفتن باهات کاری نکنم وگرنه می کشتمت و امگات رو برده ی خودم می کردم
پرش زمانی داخل اتاق دازای
یوسانو برای بار صدم وضعیت چویا رو چک کرد و برگه آزمایش رو خوند دازای هم تمام مدت بالا سر اون و چویایی که خواب بود می رفت و می اومد _ یوسانو یه چیزی بگو چی انقدر ذهنت رو مشغول کرده $ خب خب دازای چویا حاملس در این شکی نیست ولی خب طبق این برگه حاملگیش خطرناکه چویا هنوز سنش خیلی کمه فقط ۱۸ سالشه و خب بدنش ضعیفه باید در شرایط آروم و بدون استرس باشه تا مشکلی برای خودش و بچه پیش نیاد ولی با این وضعبت عمارت .... خودت بهتر می دونی .... بیشتر اون سربازا آلفان دازای و خب حتی منم که آلفام ازشون می ترسم چه برسه به چویا که یه امگای حاملس می فهمی _ باید چی کار کنیم $ خب من فکر کنم بهتره براش قرص آرام بخش بنویسم تا خواب باشه و متوجه نشه ولی خب باید حواست بهش باشه سر موقع بیدارش کنی و بهش آب و غذا بدی تا ضعیف نشه می تونی _ باشه خوبه بنویس حواسم بهش هست (دازای لیست داروها رو گرفت و پیش داستایفسکی برد _ امگام به این دارو ها احتیاج داره شما براش می گیرید یا خودم باید بگیرم
__________ تا پارت بعد منتظر نظر و انتقاد
+ اوهوم (چویا یه برگه تا شده می ده به دازای انگلیسی نوشته بود و اصطلاحات زیادی توش بود که دازای متوجه نمی شد ولی به وضوح می تونست کلمه حاملگی و اسم امگا کوچولوش رو تو برگه آزمایش ببینه و متوجه بشه الان تقریبا یک ماهشه) _ این خیلی خوبه چو ولی ولی نباید بزاریم کسی بفهمه باشه مخصوصا اون سربازایی که خونمون رو گرفتن همینجا بمون من می رم یوسانو سان رو خبر کنم بعدش می برمت تو اتاق باشه باید ادای مریض بودن رو دربیاری باشه + با...باشه _ آفرین فرشته چیبی من (دازای سمت داستایفسکی رفت تمام مدت با عزت و جلال و ابهت یه ژنرال بزرگ راه می رفت و حرف می زد درسته همنطور که شایسته مقام و اصل و نسبش بود رفتار می کرد _ امگام بیماره درخواست دارم از بین خدمه ای که زندانی کردین دکتر یوسانو بیاد و به حالش رسیدگی کنه ٪ اه چه امگای ضعیفی می دونی امگات خیلی زیبا و نازه _ خفه شو داستایفسکی اگه انگشت تو یا هر کدوم از افرادت تاره مویی از موهای امگام رو لمس کنه سلاخیش می کنم فهمیدی ٪ اره دازای هرچی نباشه باهم تو یه اردوگاه تعلیم دیدیم راستی امگات از گذشتت خبر داره می دونه تو چه کارهایی می تونی بک..(حرفش تموم نشده بود که یقش توست دازای گرفته شد _ خفه شو و فقط یوسانو رو به اتاق ما بفرست چویا هیچی نمی دونه و هیچی هم نمی فهمه
٪ باشه تو ببرش به اتاقت منم اون دکتر رو می فرستم هیف گفتن باهات کاری نکنم وگرنه می کشتمت و امگات رو برده ی خودم می کردم
پرش زمانی داخل اتاق دازای
یوسانو برای بار صدم وضعیت چویا رو چک کرد و برگه آزمایش رو خوند دازای هم تمام مدت بالا سر اون و چویایی که خواب بود می رفت و می اومد _ یوسانو یه چیزی بگو چی انقدر ذهنت رو مشغول کرده $ خب خب دازای چویا حاملس در این شکی نیست ولی خب طبق این برگه حاملگیش خطرناکه چویا هنوز سنش خیلی کمه فقط ۱۸ سالشه و خب بدنش ضعیفه باید در شرایط آروم و بدون استرس باشه تا مشکلی برای خودش و بچه پیش نیاد ولی با این وضعبت عمارت .... خودت بهتر می دونی .... بیشتر اون سربازا آلفان دازای و خب حتی منم که آلفام ازشون می ترسم چه برسه به چویا که یه امگای حاملس می فهمی _ باید چی کار کنیم $ خب من فکر کنم بهتره براش قرص آرام بخش بنویسم تا خواب باشه و متوجه نشه ولی خب باید حواست بهش باشه سر موقع بیدارش کنی و بهش آب و غذا بدی تا ضعیف نشه می تونی _ باشه خوبه بنویس حواسم بهش هست (دازای لیست داروها رو گرفت و پیش داستایفسکی برد _ امگام به این دارو ها احتیاج داره شما براش می گیرید یا خودم باید بگیرم
__________ تا پارت بعد منتظر نظر و انتقاد
۷.۳k
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.