ڪَاهی شب ها
ڪَاهی شبها
میخوابم با این امید ڪہ آخرین خاموشیِ چشمانم باشد
آخرین بی حسیِ دستهایم
میدانی ، دلم یڪ آخرین میخواهد ..
جانم ، دیڪَر عڪسهایت ڪفاف دلِ تنڪَم را نمیدهند ..
آرام جانم نمیشوند
من بودنت را میخواهم
حس شیرین لمس دستانت
غرق شدن در خلسہے چشمانت
آغــــــوش آرامت ..
میخوابم با این امید ڪہ آخرین خاموشیِ چشمانم باشد
آخرین بی حسیِ دستهایم
میدانی ، دلم یڪ آخرین میخواهد ..
جانم ، دیڪَر عڪسهایت ڪفاف دلِ تنڪَم را نمیدهند ..
آرام جانم نمیشوند
من بودنت را میخواهم
حس شیرین لمس دستانت
غرق شدن در خلسہے چشمانت
آغــــــوش آرامت ..
۴.۶k
۲۹ تیر ۱۴۰۳