Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
دارا:بهدیس تو تایی کلاس چندم خوندی؟
بهدیس:تا سوم دبستان خوندم
دارا:ما یک خواهر داریم به نام فرزانه اون هم سن تویی بعد خواهرم میتونه برات کتاب هایی از چهارم تا دهم برات بیاره بعد با جواب هاش میتونی بخونی و بعد امتحان بدی؟
بهدیس:اره اره میتونم
دارا:پس بهش میگم
بهدیس:یک سوال بپرسم؟
دارا:اره بپرس
بهدیس:دوست دخترتون دوست دارید؟
دارا:اره خیلی دوسش دارم دعا کن بگیرمش بعد میبرمت هرجا ک دلت بخواد
بهدیس: باشه عروسیتون هم منو دعوت میکنی؟
دارا: اره تو ک گل عروسی شمایی
بهدیس: مرسی
دارا: فکر نکن دلت برام سوخته فقط بهت کمک کردم فکر دیگ به سرت نیاد
بهدیس: چشم
اینو گفت و از اتاق رفت بیرون منم،رفتم نهار رو درست کنم ک فرزین پوریا و با یک دختر امدن
بهدیس: سلام
فرزانه: سلام من فرزانم(باخجالت)
بهدیس: منم بهدیسم
فرزانه امد نزدیکم
فرزانه: چند سالته تو؟
بهدیس: ۱۶ سالمه
یکدفعه بغلم کرد
فرزانه: بمیرم برات اخه
اینو ک گفت فرزین با دادی بلندی ک زد فرزانه ازم جدا شد و با تعجب بهش نگاه میکرد
فرزین: اون دختره کثیفه بعد تو بغلش میکنی گمشو
فرزانه: به توچه اگر هم کثیف شده تو کثیفش کردی
فرزین: بیا برو فرزانه گفتی یک دقیقه بیبینشم ک دیدی برو
فرزانه: این دختره رو هرچقدر اذیت کنید خدا سرتون میاره
فرزین: مگه ما اوردیمش خودش تن به فروختن خودش کرده
فرزانه: حداقل ک این کارو کرده شما بهش سخت نگیرین
فرزین: کلی پول بهش دادم بعدش این کدوم خری ک بهش محبت کنیم
فرزانه: اگه همین بهدیس با همین شرایطش دوست دخترت بود بازم اینجور حرف ها میزنی
فرزین: من اصلا با این جور دخترا حرف نمزنم چی برسه به رابطه
تا امد فرزانه بهش چیزی بگه رفتم پیششون
بهدیس: من اینقدر ارزش ندارم ک سرم دعوا کنید
فرزانه: اینجوری نگو تو گناه داری
بهدیس:گناه ندارم من از اول با تحقیر کتک بزرگ شدم عادت دارم خانوم منم تا الان زندم فقط برای یک چیزی متین ک عاشق خواهرم شد منم منتظرم یکی عاشقم بشه ولی خب من خودم گفتم بیام اینجا اخه اونجا بودنم شرایط رو برای بابام سخت میکرد من همیشه اضافه بودم منم مشکلی باهاش ندارم ببخشید
اینو گفتم و رفتم تو اتاق و در هم بستم و پشت در نشستم و شروع کردم به گریه کردن
(شب)
شام پسرا یک چیزی سفارش دادن منم یک چیزی خوردم و رفتم تو حیاط ک سهراب دیدم با بابی و پلاستیک هایی خرید امده تا منو دید لبخندی قشنگی زد
سهراب: سلام بهدیس خانوم
بهدیس: سلام اقا سهراب
دارا:بهدیس تو تایی کلاس چندم خوندی؟
بهدیس:تا سوم دبستان خوندم
دارا:ما یک خواهر داریم به نام فرزانه اون هم سن تویی بعد خواهرم میتونه برات کتاب هایی از چهارم تا دهم برات بیاره بعد با جواب هاش میتونی بخونی و بعد امتحان بدی؟
بهدیس:اره اره میتونم
دارا:پس بهش میگم
بهدیس:یک سوال بپرسم؟
دارا:اره بپرس
بهدیس:دوست دخترتون دوست دارید؟
دارا:اره خیلی دوسش دارم دعا کن بگیرمش بعد میبرمت هرجا ک دلت بخواد
بهدیس: باشه عروسیتون هم منو دعوت میکنی؟
دارا: اره تو ک گل عروسی شمایی
بهدیس: مرسی
دارا: فکر نکن دلت برام سوخته فقط بهت کمک کردم فکر دیگ به سرت نیاد
بهدیس: چشم
اینو گفت و از اتاق رفت بیرون منم،رفتم نهار رو درست کنم ک فرزین پوریا و با یک دختر امدن
بهدیس: سلام
فرزانه: سلام من فرزانم(باخجالت)
بهدیس: منم بهدیسم
فرزانه امد نزدیکم
فرزانه: چند سالته تو؟
بهدیس: ۱۶ سالمه
یکدفعه بغلم کرد
فرزانه: بمیرم برات اخه
اینو ک گفت فرزین با دادی بلندی ک زد فرزانه ازم جدا شد و با تعجب بهش نگاه میکرد
فرزین: اون دختره کثیفه بعد تو بغلش میکنی گمشو
فرزانه: به توچه اگر هم کثیف شده تو کثیفش کردی
فرزین: بیا برو فرزانه گفتی یک دقیقه بیبینشم ک دیدی برو
فرزانه: این دختره رو هرچقدر اذیت کنید خدا سرتون میاره
فرزین: مگه ما اوردیمش خودش تن به فروختن خودش کرده
فرزانه: حداقل ک این کارو کرده شما بهش سخت نگیرین
فرزین: کلی پول بهش دادم بعدش این کدوم خری ک بهش محبت کنیم
فرزانه: اگه همین بهدیس با همین شرایطش دوست دخترت بود بازم اینجور حرف ها میزنی
فرزین: من اصلا با این جور دخترا حرف نمزنم چی برسه به رابطه
تا امد فرزانه بهش چیزی بگه رفتم پیششون
بهدیس: من اینقدر ارزش ندارم ک سرم دعوا کنید
فرزانه: اینجوری نگو تو گناه داری
بهدیس:گناه ندارم من از اول با تحقیر کتک بزرگ شدم عادت دارم خانوم منم تا الان زندم فقط برای یک چیزی متین ک عاشق خواهرم شد منم منتظرم یکی عاشقم بشه ولی خب من خودم گفتم بیام اینجا اخه اونجا بودنم شرایط رو برای بابام سخت میکرد من همیشه اضافه بودم منم مشکلی باهاش ندارم ببخشید
اینو گفتم و رفتم تو اتاق و در هم بستم و پشت در نشستم و شروع کردم به گریه کردن
(شب)
شام پسرا یک چیزی سفارش دادن منم یک چیزی خوردم و رفتم تو حیاط ک سهراب دیدم با بابی و پلاستیک هایی خرید امده تا منو دید لبخندی قشنگی زد
سهراب: سلام بهدیس خانوم
بهدیس: سلام اقا سهراب
۷.۴k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.