عشق در شرکت p39
ا/ت
کلید انداختم رفتم داخل
×سلام جیمین خونه ای
+سلام اره
+یکم دیر نکردی
×وا ن زودم امدم
+باش ولش
×چیزی خوردی
+ن
×باش برم لباسم عوض کنم میام یه چی درست میکنم
+باش
ا/ت
وا چرا این جوری بود ولش حتما گشنشه.
لباسم عوض کردم و آرایشم هم پاک کردم رفتم بیرون از اتاق و رفتم که غذا درست کنم .
×چی میخوری
+ نمیدونم هرچی میزاری
×آهان باش پاستا میخوری
+اره
ا/ت
شروع کردم ب درست کردن غذا بعد نیم ساعت غذا درست شد.
×جیمین بیا حاضره
+اومدم
راوی
جیمین میشینه و بدون حرف شروع میکنه ب خوردن غذا
ا/ت یکم تعجب کرده بود هم ترسیده بود چون اون وقت که جیمین میخاست ا/ت ترک کنه رفتارش سر شده بود.
×جیمین
+بله
×چیزی شده
+ن
×اخه........
کلید انداختم رفتم داخل
×سلام جیمین خونه ای
+سلام اره
+یکم دیر نکردی
×وا ن زودم امدم
+باش ولش
×چیزی خوردی
+ن
×باش برم لباسم عوض کنم میام یه چی درست میکنم
+باش
ا/ت
وا چرا این جوری بود ولش حتما گشنشه.
لباسم عوض کردم و آرایشم هم پاک کردم رفتم بیرون از اتاق و رفتم که غذا درست کنم .
×چی میخوری
+ نمیدونم هرچی میزاری
×آهان باش پاستا میخوری
+اره
ا/ت
شروع کردم ب درست کردن غذا بعد نیم ساعت غذا درست شد.
×جیمین بیا حاضره
+اومدم
راوی
جیمین میشینه و بدون حرف شروع میکنه ب خوردن غذا
ا/ت یکم تعجب کرده بود هم ترسیده بود چون اون وقت که جیمین میخاست ا/ت ترک کنه رفتارش سر شده بود.
×جیمین
+بله
×چیزی شده
+ن
×اخه........
۱۴.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.