○جاسوس ِمن○
○جاسوسِمن○
پارت³⁹
ــــــــــــــــــــــــــ
اتویو
رفتیم نشستیم
همشون از استرس داشتن میمردن ک زبون وا کردم
ات ـ میهی..میدونستی ک..اون تصادف عمدی بوده؟*اروم*
میهی ـ چییییی؟*داد*
کوک ـ واقعا؟ از کجا میدونی
ات ـ امروز..رفتم..یکیو بازجویی کنم..و دیدمش*بغض*
میهی ـ امـ..امکان نداره..چطور؟
ات ـ نمیدونم..واقعا نمیدونم..میهی..میخام انتقاممو ازش بگیرم..میخام..با دستای خودم شکنجش کنم..با دستای خودم خفش کنم..با دستای خودم بکنمش
کوک ـ منطقی..ولی..اسمش چیه؟
ات ـ خب همینو میخاستم بگم..شوخوش
تهیونگ ـ وایسا بینم کجا؟*دست ات رو گرف*
ات ـ میرم اتاقم*دستشو از دست تهیونگ در اورد*
میهی ـ امکان نداره*گریه*
ات ـ میهی..قول میدم انتقاممونو ازش میگیرم..قول میدم..*لبخند تلخ*
میهی ـ هققق چرا نفهمیدممم؟
ات ـ اروم باش..
اتویو
رفتم سمت اتاق
حالم واقعا بد بود..باید ازش انتقاممو بگیرم
هرجوری ک شده؛ من انتقاممو میگیرم
امشب بابد تمام تلاشمو بکنم که بتونم ی سرنخایی پیدا کنم
روی تختم نشستم
لپتابمو باز کردم و اول رفتم اون کامیونی ک ب ماشینمون خوردو چک کنم
جونگسو نبود..پس کی بود؟
*⁴ساعت بعد*
⁴ساعت گشتم هیچی پیدا نکردم
وایسا..وقتی ک داشتم جونگسو رو میزدم..ی تتوی عجیبی داشت..ی گل رز..وایسا این راننده کامیونم همینو داره!
بهم ی ربطی دارن..اسم این رانندهعه چیه؟
اوه یوجین..هوم فردا باید پیداش کنم حتما
(راستی بگم ک الان شبه و ساعت⁴ صبحه)
کوکویو
منو تهیونگ امشب موندیم خونه ات اینا
داشتم میرفتم دسشویی ک دیدم در اتاق ات بازه
یکشولو بازش کردم..تا الان بیداره؟
لپتابش روشنه و با کلی دقت و ظرافت داره ی کاریو انجام میده
ی تقه ب در زدم ک نشنید
گلومو صاف کردم و رفتم داخل
کوک ـ چیکار میکنی؟
ات ـ...*متوجه نشده*
کوک ـ ات؟
ات ـ عه تو اینجا چیکا میکنی؟
ـــــ
حیمایت؟
پارت³⁹
ــــــــــــــــــــــــــ
اتویو
رفتیم نشستیم
همشون از استرس داشتن میمردن ک زبون وا کردم
ات ـ میهی..میدونستی ک..اون تصادف عمدی بوده؟*اروم*
میهی ـ چییییی؟*داد*
کوک ـ واقعا؟ از کجا میدونی
ات ـ امروز..رفتم..یکیو بازجویی کنم..و دیدمش*بغض*
میهی ـ امـ..امکان نداره..چطور؟
ات ـ نمیدونم..واقعا نمیدونم..میهی..میخام انتقاممو ازش بگیرم..میخام..با دستای خودم شکنجش کنم..با دستای خودم خفش کنم..با دستای خودم بکنمش
کوک ـ منطقی..ولی..اسمش چیه؟
ات ـ خب همینو میخاستم بگم..شوخوش
تهیونگ ـ وایسا بینم کجا؟*دست ات رو گرف*
ات ـ میرم اتاقم*دستشو از دست تهیونگ در اورد*
میهی ـ امکان نداره*گریه*
ات ـ میهی..قول میدم انتقاممونو ازش میگیرم..قول میدم..*لبخند تلخ*
میهی ـ هققق چرا نفهمیدممم؟
ات ـ اروم باش..
اتویو
رفتم سمت اتاق
حالم واقعا بد بود..باید ازش انتقاممو بگیرم
هرجوری ک شده؛ من انتقاممو میگیرم
امشب بابد تمام تلاشمو بکنم که بتونم ی سرنخایی پیدا کنم
روی تختم نشستم
لپتابمو باز کردم و اول رفتم اون کامیونی ک ب ماشینمون خوردو چک کنم
جونگسو نبود..پس کی بود؟
*⁴ساعت بعد*
⁴ساعت گشتم هیچی پیدا نکردم
وایسا..وقتی ک داشتم جونگسو رو میزدم..ی تتوی عجیبی داشت..ی گل رز..وایسا این راننده کامیونم همینو داره!
بهم ی ربطی دارن..اسم این رانندهعه چیه؟
اوه یوجین..هوم فردا باید پیداش کنم حتما
(راستی بگم ک الان شبه و ساعت⁴ صبحه)
کوکویو
منو تهیونگ امشب موندیم خونه ات اینا
داشتم میرفتم دسشویی ک دیدم در اتاق ات بازه
یکشولو بازش کردم..تا الان بیداره؟
لپتابش روشنه و با کلی دقت و ظرافت داره ی کاریو انجام میده
ی تقه ب در زدم ک نشنید
گلومو صاف کردم و رفتم داخل
کوک ـ چیکار میکنی؟
ات ـ...*متوجه نشده*
کوک ـ ات؟
ات ـ عه تو اینجا چیکا میکنی؟
ـــــ
حیمایت؟
۳.۶k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.