«فیک: فصل دوم فقط من ،فقط تو »
پارت :9
ات : ام میخوام موهامو کوتاه کنی یعنی تا شونه هام یاااا ی کم بیشتر اره
آرایشگر: اوکیه
ات : ام راستش درباره رنگ موهام مطمئن نیستم یعنی خب میدونی نامزدم
آرایشگر: اوه مبارکه نامزدیتون رو با آقای کیم تبریک میگم خبرش همه جا هست
ات : ممنونم
آرایشگر: خب درباره رنگموهاتون باید بگم خب آقای کیم گفته ک
ات : نه نه راستش خودم خواستم ی تغییراتی داشته باشم حتی از کوتاه کردن موهام مطمئن نبودم ولی خب الان ک کوتاه شدن و
آرایشگر: خب تو ک ریسکش رو پذیرفتی پس بیا تا آخرش بریم چطوره ؟
و ی چشمک زد
ات: اوکیه
ات رنگ آبی و مایل ب کمی بنفش رو انتخاب کرد و گفت ک از وسط موهاش شروع کنه
حالا نوبت ناخن هاش رسیده بود همیشه کوتاهشون نگر میداشت ولی ایندفعه میخواست که کمی بلندتر درستشون کنه پس اونم انجام داد .
بعد از سالن زیبایی تصمیم گرفت بره خرید
و تقریبا کل دست های بادیگارد پر شده بود
بادیگارد: آ خانم نظرتون چیه اینارو بزارم داخل ماشین بعد ادامه خرید رو انجام بدید ؟
ات : صب کن اخراشع
و فقط مونده لباس تو خونگی هام
و ی تک نگاهی ب اون بدبخت انداخت و
ات : اره خب برو چون تقریبا برابر ایناس
تو راه بودن ک ی گل فروشی خیلی چشمش رو گرفته بود پس ب راننده گفت تا نگه داره
وارد شد تقریبا هر گلی رو ک میدید چشمش رو میگرف و در آخر ی گل خوشگل رو انتخاب کرد تا ببره و داخل اتاق خودش و تهیونگ بزاره
تقریبا همه کار انجام داده بود و دیگه وقت رفتن ب خونه بود .
تهیونگ
مست نبودم ولی خب ی کم سرگیجه داشتم ب خونه رسیدم که دیدم ات نیومده با رانندش تماس گرفتم و گفت ک داره خرید میکنه ک خیالم راحت شد ی دوش گرفتم ک سرحال شدم رو تخت با ی شرتک دراز کشیده بودم قضیه لیا رو حتما امشب باید ب ات بگم اگه خودم نگم از ی جای دیگه ب ی شکل دیگه میفهمه پس تصمیم گرفتم ک بهش بگم فکر کردن بهش باعث میشد دلتنگش بشم اوف پس کی میاد تو فکر بودم ک دیدم یکی با پا میکوبه ب در تعجب کردم و پاشدم درو باز کردم ک
...
شرط پارت بعد:-_ 101تا لایک و کامنت بدون تکرار بعدی و عالی هم کم بگین 😶😊
ات : ام میخوام موهامو کوتاه کنی یعنی تا شونه هام یاااا ی کم بیشتر اره
آرایشگر: اوکیه
ات : ام راستش درباره رنگ موهام مطمئن نیستم یعنی خب میدونی نامزدم
آرایشگر: اوه مبارکه نامزدیتون رو با آقای کیم تبریک میگم خبرش همه جا هست
ات : ممنونم
آرایشگر: خب درباره رنگموهاتون باید بگم خب آقای کیم گفته ک
ات : نه نه راستش خودم خواستم ی تغییراتی داشته باشم حتی از کوتاه کردن موهام مطمئن نبودم ولی خب الان ک کوتاه شدن و
آرایشگر: خب تو ک ریسکش رو پذیرفتی پس بیا تا آخرش بریم چطوره ؟
و ی چشمک زد
ات: اوکیه
ات رنگ آبی و مایل ب کمی بنفش رو انتخاب کرد و گفت ک از وسط موهاش شروع کنه
حالا نوبت ناخن هاش رسیده بود همیشه کوتاهشون نگر میداشت ولی ایندفعه میخواست که کمی بلندتر درستشون کنه پس اونم انجام داد .
بعد از سالن زیبایی تصمیم گرفت بره خرید
و تقریبا کل دست های بادیگارد پر شده بود
بادیگارد: آ خانم نظرتون چیه اینارو بزارم داخل ماشین بعد ادامه خرید رو انجام بدید ؟
ات : صب کن اخراشع
و فقط مونده لباس تو خونگی هام
و ی تک نگاهی ب اون بدبخت انداخت و
ات : اره خب برو چون تقریبا برابر ایناس
تو راه بودن ک ی گل فروشی خیلی چشمش رو گرفته بود پس ب راننده گفت تا نگه داره
وارد شد تقریبا هر گلی رو ک میدید چشمش رو میگرف و در آخر ی گل خوشگل رو انتخاب کرد تا ببره و داخل اتاق خودش و تهیونگ بزاره
تقریبا همه کار انجام داده بود و دیگه وقت رفتن ب خونه بود .
تهیونگ
مست نبودم ولی خب ی کم سرگیجه داشتم ب خونه رسیدم که دیدم ات نیومده با رانندش تماس گرفتم و گفت ک داره خرید میکنه ک خیالم راحت شد ی دوش گرفتم ک سرحال شدم رو تخت با ی شرتک دراز کشیده بودم قضیه لیا رو حتما امشب باید ب ات بگم اگه خودم نگم از ی جای دیگه ب ی شکل دیگه میفهمه پس تصمیم گرفتم ک بهش بگم فکر کردن بهش باعث میشد دلتنگش بشم اوف پس کی میاد تو فکر بودم ک دیدم یکی با پا میکوبه ب در تعجب کردم و پاشدم درو باز کردم ک
...
شرط پارت بعد:-_ 101تا لایک و کامنت بدون تکرار بعدی و عالی هم کم بگین 😶😊
۷۱.۱k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.