دیدار بعد تناسخ ( پارت 3 )
پیش به سوی خواهر رو مخ و مهربونم. وقتی که وارد خونه شدم هوا تاریک شده بود. اخه راه دانشگاه تا خونمون خیلی دوره. خواهرم داشت پی اس منو بازی میکرد و من محلی نذاشتم و رفتم تو اتاقم. دیدم خواهرم اتاقمو گردگیری کرده و یه کادوی کوچیک رو میز تحریرم گذاشته بود. روش نوشته بود:" ممنون که وقتی پی استو بر نمیدارم محلم نمیذاری." من خشکم زده بود. چون حوصله بحث ندارم محلش نمیذارم حالا دارم تشکرم میگیرم. کادو رو برداشتم و بازش کردم. دیدم یه گردنبند دخترونه توشه. من اینو باید کجای دلم جا کنم؟ دیدم پایین اون تشکر یه چیز دیگه هم نوشته. نوشته بود:" این کادو رو به کسی که دوسش داری بده." واااااااات؟ اون زمان یاد شینوبو افتادم. آخه خواهر جان به تو چه که من به کسی که دوسش دارم چی میدم؟ بعد شکل گردنبند منو جذب خودش کرد. گردنبنده طرح یه قلب روش حک شده بود. مثل شینوبو خوشگل بود. اینو حتما به شینوبو میدم. که خواهرم فریاد زد: شام حاضره. بیا پایین. اگه نیای غذاتو من میخورماا هشدار بدم.
گفتم: الان اومدم. راستی به تو چه که من به کسی که دوسش دارم چی میدم؟
تسوتاکو(خواهرم) ریز خندید و گفت: حال میده دخالت کنی.
گفتم: بذار شامم تموم بشه. نکنه جاسوسی چیزی هستی. من امروز کسی که دوسش دارم رو ملاقات کردم.
تسوتاکو: عههههه چه خوب
گفتم: الان اومدم. راستی به تو چه که من به کسی که دوسش دارم چی میدم؟
تسوتاکو(خواهرم) ریز خندید و گفت: حال میده دخالت کنی.
گفتم: بذار شامم تموم بشه. نکنه جاسوسی چیزی هستی. من امروز کسی که دوسش دارم رو ملاقات کردم.
تسوتاکو: عههههه چه خوب
۱.۶k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.