We were just friends but...P.17
*قبل از خارج شدن از وان
ا.ت : جیمینا
جیمین : جانم ؟
ا.ت : میشه سرمو بزارم رو سینت به صدای قلبت گوش بدم ؟
جیمین : عام اره بیا بغلم
ا.ت رفت بغلش و سرش رو روی سینه ی لخت جیمین گذاشت
ا.ت : همیشه وقتی بچه بودم وقتایی که گریه مر کردم پدرم سرم رو روی سینش قرار میداد و من به صدای قلبش گوش میدادم خیلی ارامش بخش بود ولی از وقتی مرده دیگه نتونستم ، حالا گوش دادن به صدای قلب کسی که دوستش دارم...خب یک جورایی زیادی خوبع
جیمین : عاوووو مای لیتل دارلینگ
ا.ت : *خجالت
جیمین : داری به صدای قلبی گوش میدی که برای تو میتپه
ا.ت از ذوق نمی تونه خودشو کنترل کنه و می پره لب جیمین رو کوتاه می بوسه
جیمین : بازم از این کارا بکن
*دوتاشون خنده
بعد 5 مین
ا.ت : خب دیگه بریم
جیمین : اوهوم
وارد اتاق مشترکشون می شن
ا.ت :تو برو بیرون من می پوشم بعد صدات می کنم بیای تو عوض کنی
جیمین : نچ
ا.ت : چرااااا
جیمین : باید جلوی من عوض کنی
ا.ت : فکرشم نکن
3 مین بعد...
ا.ت : هوفففف باشعع
جیمین : 😁
ا.ت میره جلوی اینه حولشو در میاره و لباس زیرشو می پوشه ، جیمین میره پشت ا.ت و از کمرش میگیره و به خودش می چسبونه (جیمین حوله تنشه ) بعد سرش رو می بره داخل گردن ا.ت و عمیق نفس می کشه
جیمین : خیلی هندی میشه ولی دوست دارم
ا.ت : منم همینطور
دوتاشون اماده میشن میرن که فیلم ببینن
که یهو...
^ادامه دارد...^
ا.ت : جیمینا
جیمین : جانم ؟
ا.ت : میشه سرمو بزارم رو سینت به صدای قلبت گوش بدم ؟
جیمین : عام اره بیا بغلم
ا.ت رفت بغلش و سرش رو روی سینه ی لخت جیمین گذاشت
ا.ت : همیشه وقتی بچه بودم وقتایی که گریه مر کردم پدرم سرم رو روی سینش قرار میداد و من به صدای قلبش گوش میدادم خیلی ارامش بخش بود ولی از وقتی مرده دیگه نتونستم ، حالا گوش دادن به صدای قلب کسی که دوستش دارم...خب یک جورایی زیادی خوبع
جیمین : عاوووو مای لیتل دارلینگ
ا.ت : *خجالت
جیمین : داری به صدای قلبی گوش میدی که برای تو میتپه
ا.ت از ذوق نمی تونه خودشو کنترل کنه و می پره لب جیمین رو کوتاه می بوسه
جیمین : بازم از این کارا بکن
*دوتاشون خنده
بعد 5 مین
ا.ت : خب دیگه بریم
جیمین : اوهوم
وارد اتاق مشترکشون می شن
ا.ت :تو برو بیرون من می پوشم بعد صدات می کنم بیای تو عوض کنی
جیمین : نچ
ا.ت : چرااااا
جیمین : باید جلوی من عوض کنی
ا.ت : فکرشم نکن
3 مین بعد...
ا.ت : هوفففف باشعع
جیمین : 😁
ا.ت میره جلوی اینه حولشو در میاره و لباس زیرشو می پوشه ، جیمین میره پشت ا.ت و از کمرش میگیره و به خودش می چسبونه (جیمین حوله تنشه ) بعد سرش رو می بره داخل گردن ا.ت و عمیق نفس می کشه
جیمین : خیلی هندی میشه ولی دوست دارم
ا.ت : منم همینطور
دوتاشون اماده میشن میرن که فیلم ببینن
که یهو...
^ادامه دارد...^
۵.۳k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.