پارت11 فیک جونگکوک صفحه دوم استایل ا.ت
ا. ت:علاقه ندارم اما..
کوک:اما چی
ا. ت:به ویالون علاقه دارم
کوک:خو خوبه که
ا. ت:بابا نمیاره بقول خودش خانواده ما یه عدد هم
سازنده نداره بعد تو میخوای بری ویالون یاد بگیری
حتا گفتش تو باید دکتر و مهندس یا چیزای دیگه بشی
بجز هنر های دیگه واقعا همین مشکل بابام میره رومخم
بعضی موقعه ها میخوام کلمو بزنم تو دیوار که خورد بشه
کوک:خو میخوای به بابات بگم؟؟
ا. ت:سعی نکن کل جدو ابادمون اومدن گفتن بزار بچش چیزی که دوست داره بشه اما مثل اینکه پدرم یه گوشش بازه یه گوشش دروازه :(
کوک:خوب شاید من بگم شد
ا. ت:اوکی ولی سعی الکی داری میکنی!
کوک:خوب ببینیم سعی هام به کجا میرسه بعد بگو دارم سعی الکی میکنم
ا. ت:اوکی
ا. ت:پففففف
کوک:توهم حوصلت سر رفته؟؟
ا. ت:اهیم چیکار کنیم
کوک:نمد ؟
ا. ت:چیح:/
کوک:نمدد
ا. ت:چیحععع://🫤
کوک:گفتم نمددد
ا. ت:چیحععععع:|🗿
کوک:میگم نمی دونم (کمی بلند)
ا. ت:خو نمی تونی مثل ادم صحبت کنی ؟؟
کوک:خو چیه مگه؟؟
کوک:ول کن
ا. ت:بریم بیرون؟
کوک:اوهوم نظر خوبیه
ا. ت:چیعحح
کوک:ای زهر مار دیگه همش چیعح چیهع میکنی :/
ا. ت:(پاره شدن) شوخی کردم(پاره شدن تر)
کوک:(یکمی پاره شدن) والا
ا. ت:وایسا به اعضا بگم اوناهم بیان
گوشی جونگکوک رو گرفتم به تک تک اعضا زنگ زدم
ا. ت:خوب اینم حل شدش
کوک:اره خوب برو اماده شو منم اماده بشم
ا. ت:اقای جئون
کوک:جانم؟ خانم شی
ا. ت:ایا منم لباس دارم
کوک:بله
ا. ت:چی دقیقا ما دوساعت دیگه میریم بیرون
کوک:خوب لباس منو بپوش بریم خرید
ا. ت:اوکی (خری که بهش تیتاپ دادن ذوق کرده)
رفتم لباس میخواستم بپوشم ولی یکم لباساش برا بزرگ بود پ تصمیم گرفتم فقط یه شلوار کارگو فک نکنم داشته باشه همه جارو زیرو رو کردم بلخره پیدا شد پوشیدم خدا رو شکر که اندازه ولی... وایسا اقا همه شلوارارو پوشیدم اندازه نبود پ چرا این اندازست تازه دخترونه هم هست اقا جئون اگه یک درصدم خیانت باشه میکشمت (هه! هنوز ارمی رو نشناخته یه تاره موی شوهورمون کم بشه ها کل موهاتون جر واجر میکنم 🗿) یهو جونگکوک اومد
ادامه دارد....!
بچه ها خیلی خیلی با تاخیر اگه فیک دیر میزارم خودتون می دونین که امتحان ها شروع شده و نمی تونم فیک زیاد بنویسم
🙂🤝
کوک:اما چی
ا. ت:به ویالون علاقه دارم
کوک:خو خوبه که
ا. ت:بابا نمیاره بقول خودش خانواده ما یه عدد هم
سازنده نداره بعد تو میخوای بری ویالون یاد بگیری
حتا گفتش تو باید دکتر و مهندس یا چیزای دیگه بشی
بجز هنر های دیگه واقعا همین مشکل بابام میره رومخم
بعضی موقعه ها میخوام کلمو بزنم تو دیوار که خورد بشه
کوک:خو میخوای به بابات بگم؟؟
ا. ت:سعی نکن کل جدو ابادمون اومدن گفتن بزار بچش چیزی که دوست داره بشه اما مثل اینکه پدرم یه گوشش بازه یه گوشش دروازه :(
کوک:خوب شاید من بگم شد
ا. ت:اوکی ولی سعی الکی داری میکنی!
کوک:خوب ببینیم سعی هام به کجا میرسه بعد بگو دارم سعی الکی میکنم
ا. ت:اوکی
ا. ت:پففففف
کوک:توهم حوصلت سر رفته؟؟
ا. ت:اهیم چیکار کنیم
کوک:نمد ؟
ا. ت:چیح:/
کوک:نمدد
ا. ت:چیحععع://🫤
کوک:گفتم نمددد
ا. ت:چیحععععع:|🗿
کوک:میگم نمی دونم (کمی بلند)
ا. ت:خو نمی تونی مثل ادم صحبت کنی ؟؟
کوک:خو چیه مگه؟؟
کوک:ول کن
ا. ت:بریم بیرون؟
کوک:اوهوم نظر خوبیه
ا. ت:چیعحح
کوک:ای زهر مار دیگه همش چیعح چیهع میکنی :/
ا. ت:(پاره شدن) شوخی کردم(پاره شدن تر)
کوک:(یکمی پاره شدن) والا
ا. ت:وایسا به اعضا بگم اوناهم بیان
گوشی جونگکوک رو گرفتم به تک تک اعضا زنگ زدم
ا. ت:خوب اینم حل شدش
کوک:اره خوب برو اماده شو منم اماده بشم
ا. ت:اقای جئون
کوک:جانم؟ خانم شی
ا. ت:ایا منم لباس دارم
کوک:بله
ا. ت:چی دقیقا ما دوساعت دیگه میریم بیرون
کوک:خوب لباس منو بپوش بریم خرید
ا. ت:اوکی (خری که بهش تیتاپ دادن ذوق کرده)
رفتم لباس میخواستم بپوشم ولی یکم لباساش برا بزرگ بود پ تصمیم گرفتم فقط یه شلوار کارگو فک نکنم داشته باشه همه جارو زیرو رو کردم بلخره پیدا شد پوشیدم خدا رو شکر که اندازه ولی... وایسا اقا همه شلوارارو پوشیدم اندازه نبود پ چرا این اندازست تازه دخترونه هم هست اقا جئون اگه یک درصدم خیانت باشه میکشمت (هه! هنوز ارمی رو نشناخته یه تاره موی شوهورمون کم بشه ها کل موهاتون جر واجر میکنم 🗿) یهو جونگکوک اومد
ادامه دارد....!
بچه ها خیلی خیلی با تاخیر اگه فیک دیر میزارم خودتون می دونین که امتحان ها شروع شده و نمی تونم فیک زیاد بنویسم
🙂🤝
۵.۶k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.