part:4. name:Fate
با سرعت رفتم پایین که دیدم خواهر عزیزم کایلی میخواستی غذا گرم کنه ریده تو گاز رفته ..
_خواهر من یه غذام بلد نیستی گرم کنی تو ؟
اخمی کرد بهم و گفت
_9 صبح انتظار دیگه ای داری؟
_اره من خیلی انتظار دارم ازت
زبون درازی بهم کرد که با لبخند گفتم
_خیلی خوب بیا تو مامان نفهمیده جمع جورش کنیم
_یعنی مامان با این صدا بیدار نشده؟
رفتم تو اتاق مامان یه نگاهی کردم هدفون تو گوشش بود یعنی کایلین شانس آورده بود مگرنه مامان پرتش میکرد تو کوچه
سریع گاز تمیز کردیم یه صبحونه سرپایی خوردم سریع حاضر شدم با کارن رفتم سمت دانشگاه طبق معمول دیر رسیدم ولی خوب به کتفم بود رفتم داخل کلاس نشستم که استاد علوم برگشت روبه منو با اخم گفت
_خانوم اسمیت 20 دیقه دیر کردید
لبمو قنچه کردمو گفتم
_شرمنده استاد دیگه تکرار نمیشه
با اخم گفت
_ببینیمو تعریف کنیم
لبخند دندون نمایی زدم که رز گفت
_برای امتحان خوندی کایرا؟؟
با غرور موهامو زدم کنارو گفتم
_کتابو جوییدم
_جدی؟
_تا 2 ساعت پیش داشتم میخوندم چی فک کردی
سری تکون داد بعد از تموم شدن کلاس به حیاط رفتم که استاد کیم اخمو رو درحال تلفن حرف زدن دیدم ولی خدایی از حق نگذریم خیلی جذابه همه بچهای مدرسه روش کراش صگی دارن
بعد از زنگ تفریح رفتیم تو کلاس که استاد کیم تشریفشون رو آوردن همه به احترامش بلند شدن بجز بنده بخاطر بلند نشدنم اخمی کرد لبخند حرص دراری بهش زدم که صورتش قرمز شده بود
اخی آقایی عصبی شده
نشست روی صندلیشو سریع گفت
_کایرا درس 1 و 2 رو کامل روبه بچها توضیح بده
بزا برسی بعد دستور صادر کن امپراطور
از جام بلند شدم صدام صاف کردم شروع کردم به توضیح دادن بعد ده دیقه تموم شد که همه برام دست زدن به استاد نگاه کردم دهنش وا مونده بود
با لبخند نگاش کردمو با غرور موهامو زدم پشت گوشم
بعد چند دیقه استاد گفت
_عا...خیلی عالی بود نمره ی کاملو میگیری
لبخندی زدم که یونا و رز گفتن
_ایول دختر
لبخندی بهشون زدم که شروع کرد به درس دادن
بعد از تموم شدن کلاس رفتم پایین تا لباسامو عوض کنم چون این زنگ چی داشتیم ورزش اونم با کی نچسب ترین استاد و اونم بسکتبال ورزشی که من از متنفرمممممممم
لباسامو عوض کردمو با رز یونا رفتیم حیاط شروع کردیم به توپ انداختن توی تور بعد از چند راند تموم شد و رفتیم نشستیم که گوشيم زنگ خورد جواب دادم که با صدای ..
_خواهر من یه غذام بلد نیستی گرم کنی تو ؟
اخمی کرد بهم و گفت
_9 صبح انتظار دیگه ای داری؟
_اره من خیلی انتظار دارم ازت
زبون درازی بهم کرد که با لبخند گفتم
_خیلی خوب بیا تو مامان نفهمیده جمع جورش کنیم
_یعنی مامان با این صدا بیدار نشده؟
رفتم تو اتاق مامان یه نگاهی کردم هدفون تو گوشش بود یعنی کایلین شانس آورده بود مگرنه مامان پرتش میکرد تو کوچه
سریع گاز تمیز کردیم یه صبحونه سرپایی خوردم سریع حاضر شدم با کارن رفتم سمت دانشگاه طبق معمول دیر رسیدم ولی خوب به کتفم بود رفتم داخل کلاس نشستم که استاد علوم برگشت روبه منو با اخم گفت
_خانوم اسمیت 20 دیقه دیر کردید
لبمو قنچه کردمو گفتم
_شرمنده استاد دیگه تکرار نمیشه
با اخم گفت
_ببینیمو تعریف کنیم
لبخند دندون نمایی زدم که رز گفت
_برای امتحان خوندی کایرا؟؟
با غرور موهامو زدم کنارو گفتم
_کتابو جوییدم
_جدی؟
_تا 2 ساعت پیش داشتم میخوندم چی فک کردی
سری تکون داد بعد از تموم شدن کلاس به حیاط رفتم که استاد کیم اخمو رو درحال تلفن حرف زدن دیدم ولی خدایی از حق نگذریم خیلی جذابه همه بچهای مدرسه روش کراش صگی دارن
بعد از زنگ تفریح رفتیم تو کلاس که استاد کیم تشریفشون رو آوردن همه به احترامش بلند شدن بجز بنده بخاطر بلند نشدنم اخمی کرد لبخند حرص دراری بهش زدم که صورتش قرمز شده بود
اخی آقایی عصبی شده
نشست روی صندلیشو سریع گفت
_کایرا درس 1 و 2 رو کامل روبه بچها توضیح بده
بزا برسی بعد دستور صادر کن امپراطور
از جام بلند شدم صدام صاف کردم شروع کردم به توضیح دادن بعد ده دیقه تموم شد که همه برام دست زدن به استاد نگاه کردم دهنش وا مونده بود
با لبخند نگاش کردمو با غرور موهامو زدم پشت گوشم
بعد چند دیقه استاد گفت
_عا...خیلی عالی بود نمره ی کاملو میگیری
لبخندی زدم که یونا و رز گفتن
_ایول دختر
لبخندی بهشون زدم که شروع کرد به درس دادن
بعد از تموم شدن کلاس رفتم پایین تا لباسامو عوض کنم چون این زنگ چی داشتیم ورزش اونم با کی نچسب ترین استاد و اونم بسکتبال ورزشی که من از متنفرمممممممم
لباسامو عوض کردمو با رز یونا رفتیم حیاط شروع کردیم به توپ انداختن توی تور بعد از چند راند تموم شد و رفتیم نشستیم که گوشيم زنگ خورد جواب دادم که با صدای ..
۴.۷k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.