رویای حقیقی پارت ۱۹😻
رفتم پشت سرش که دیدم زل زده به یه پیراهن دخترونه که خیلی قشنگ بود
-قشنگه نه ؟
+اره چطور؟
لباسو برداشتو گرفت سمتم
-خیلی قشنگیه
-برش میداریم
+چیییی؟
تراست حرف بزنم و لباسو داد دست یکی از کار کنان که کنارمون ایستاده بود تا ببره و بسته بندیش کنه
بعدم رفت سمت لباسای مردونه تا واسه خودشم انتخاب کنه
-هه جونگی
+جانم
-میشه تو انتخاب کنی
+ من؟
-اره دوس دارم تو واسم انتخاب کنی
+تهیونگ
-بله
+راستش میخواستم جواب اون حرفی که زدی رو بگم(خیلی آروم)
-خب؟
اروم دم گوشش گفتم
+دوست دارم ❤️
برگشت سمتم و تو چشمام زل زد
-من بیشتر
بعد دستمو گرفت ، خیلی حس خوبی بود وقتی دستش تو دستم بود
بعد خرید لباسای تهیونگ از مرکز خرید خارج شدیم
-بریم شهر بازی
+میشه؟
-چرا نشه،بزن بریم
رفتیم شهربازی و کلی بازی کردیم و عکس گرفتیم که آخر من خسته شدمو گفتم
+دیگه خسته شدم
-پس بریم شام بخوریم بعدم بریم خونه
+باش
بلند شدمو مث بچه های کوچولو افتادم دنبال تهیونگ و باهاش رفتم رستوران
وارد رستوران شدیم خیلی جای قشنگ و آرومی بود
با راهنمایی گارسون رفتیم و یجای قشنگ نشستیم
- خسته شدی؟
+اهوم (مث بچه ها )
از حرکت خندش گرفتم گفت
-نمیدونستم انقد خوب بلندی ادای بچه هارو دربیاری کوچولو
+من کوچولو نیستم 😠
-باش
بعد فرارو آوردن و شروع کردیم به خوردن غذا غذا رو با کلی شوخی و خنده خوردیم
یهو نگاه به ساعتم انداختم
+واییییییی دیر وقته بیچاره شدم
-چرا
+باید ساعت ۱۰پرونده هامو کامل میکردمو عکسشو واسه رئیس جانگ میفرستادم
الان ساعت ۱۱و نیمه
-اشکال ندارم پاشو بریم
+چی چیو اشکال نداره بیچاره شدم تهیونگ
-خیلی خب بیبی حرص نخور اگه زود برسی و کاملشون کنی ممنون قبول کنه
+اره پاشو زود باش بریم
بلند شدمو بدو از رستوران اومدم بیرون که تهیونگ پشت سرم اومد
بدو بدو رفتیم سمت خونه وسط راه تهیونگ پرسید
-میشه یه سوال بپرسم؟
+بپرس
-تو واقعا دوسم داری ؟
لایکا و کامنتا زیاد بشه صبح ادامشو میزارم
-قشنگه نه ؟
+اره چطور؟
لباسو برداشتو گرفت سمتم
-خیلی قشنگیه
-برش میداریم
+چیییی؟
تراست حرف بزنم و لباسو داد دست یکی از کار کنان که کنارمون ایستاده بود تا ببره و بسته بندیش کنه
بعدم رفت سمت لباسای مردونه تا واسه خودشم انتخاب کنه
-هه جونگی
+جانم
-میشه تو انتخاب کنی
+ من؟
-اره دوس دارم تو واسم انتخاب کنی
+تهیونگ
-بله
+راستش میخواستم جواب اون حرفی که زدی رو بگم(خیلی آروم)
-خب؟
اروم دم گوشش گفتم
+دوست دارم ❤️
برگشت سمتم و تو چشمام زل زد
-من بیشتر
بعد دستمو گرفت ، خیلی حس خوبی بود وقتی دستش تو دستم بود
بعد خرید لباسای تهیونگ از مرکز خرید خارج شدیم
-بریم شهر بازی
+میشه؟
-چرا نشه،بزن بریم
رفتیم شهربازی و کلی بازی کردیم و عکس گرفتیم که آخر من خسته شدمو گفتم
+دیگه خسته شدم
-پس بریم شام بخوریم بعدم بریم خونه
+باش
بلند شدمو مث بچه های کوچولو افتادم دنبال تهیونگ و باهاش رفتم رستوران
وارد رستوران شدیم خیلی جای قشنگ و آرومی بود
با راهنمایی گارسون رفتیم و یجای قشنگ نشستیم
- خسته شدی؟
+اهوم (مث بچه ها )
از حرکت خندش گرفتم گفت
-نمیدونستم انقد خوب بلندی ادای بچه هارو دربیاری کوچولو
+من کوچولو نیستم 😠
-باش
بعد فرارو آوردن و شروع کردیم به خوردن غذا غذا رو با کلی شوخی و خنده خوردیم
یهو نگاه به ساعتم انداختم
+واییییییی دیر وقته بیچاره شدم
-چرا
+باید ساعت ۱۰پرونده هامو کامل میکردمو عکسشو واسه رئیس جانگ میفرستادم
الان ساعت ۱۱و نیمه
-اشکال ندارم پاشو بریم
+چی چیو اشکال نداره بیچاره شدم تهیونگ
-خیلی خب بیبی حرص نخور اگه زود برسی و کاملشون کنی ممنون قبول کنه
+اره پاشو زود باش بریم
بلند شدمو بدو از رستوران اومدم بیرون که تهیونگ پشت سرم اومد
بدو بدو رفتیم سمت خونه وسط راه تهیونگ پرسید
-میشه یه سوال بپرسم؟
+بپرس
-تو واقعا دوسم داری ؟
لایکا و کامنتا زیاد بشه صبح ادامشو میزارم
۳۵.۲k
۲۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.