من موندم و یه عالمه آدم و بدتر از همه نینا
من موندم و یه عالمه آدم و بدتر از همه نینا
نینا: اتتتتت
ات: جانم
نینا: کوفت مرض میمردی دیگه ویپ تکشی
ات: نه
تهیونگ هم با نکاه تاسف برانگیز نگاهم میکرد
از جمعشون بلند شدم و رفتم پیژامه راه راه قرمز مشکیم رو پوشیدم
حقیقتا همه مثل من داشتن چون من زور کردم بخرن فقط جونگکوک نداشت که بنده توی اتاقش گذاشته بودم
همه هودی های رنگارنگ منم tv را روشن کردم و یه فیلم ترسناک گذاشتم و با یه عااااالمه خوراکی اومدم و نشستم
جونگکوک از اتاق اومد بیرون رفته بود حموم پیژامه و هودی رو پوشیده بود
و موهاش خیسس بود خدایی ژذااااب لعنتی شده بود
برای همه رامیون درست کرده بودم
و فیلم شروع شد شروع نشده نصف جمعیت جیغ زدن: مود (اعضا هم بودن)
ات و جونگکوک: چتوووونه بابا
بقیه: چه هم زمان (نگاه شیطانی)
ات: الان نگاه شیطانی میکنین واسه چی
تهیونگ: اتتت
ات: ها قرصتو خوردی
با دستم زدم تو سرم و عین جت زفتم بالا
دستام میلرزید نفس کشیدن برام سخت بود
اسپری ام کجاسـ؟
میخواستم داد بزنم اسپری ام رو بیارن اما
سیاهی
2 ساعت بعد
تهیونگ ویو
فیلم هم تموم شد ات کجاس
نینا بزو ببین ات چرا نیومد
نه وایسا خودم میرم
داشتم میرفتم طبقه بالا کوک هم اومد
باهم وارد اتاق ات شدیم
اتاقش تم مشکی خاکستری داشت خوشگله
ات رو دیدم بی جون و رنگ پریده افتاده روی زمین نبض اش رو گرفتم خیلی اروم میزد
ترس وجودمو فرا گرف ات رو براید بغل کردم و سریع از پله اومدم پایین همه به سمتم هجوم اوردن وقت توضیح دادن نبود پس ات رو سوار ماشین کردم بقیه هم پشت سرم میومدن
با خودم فقط میگفتم زنده بمون
ات رو وارد بیمارستان کردم دکتر اومدسمتش
و بردنش یه اتاق
3 ساعت بعد
دکتر.....
نینا: اتتتتت
ات: جانم
نینا: کوفت مرض میمردی دیگه ویپ تکشی
ات: نه
تهیونگ هم با نکاه تاسف برانگیز نگاهم میکرد
از جمعشون بلند شدم و رفتم پیژامه راه راه قرمز مشکیم رو پوشیدم
حقیقتا همه مثل من داشتن چون من زور کردم بخرن فقط جونگکوک نداشت که بنده توی اتاقش گذاشته بودم
همه هودی های رنگارنگ منم tv را روشن کردم و یه فیلم ترسناک گذاشتم و با یه عااااالمه خوراکی اومدم و نشستم
جونگکوک از اتاق اومد بیرون رفته بود حموم پیژامه و هودی رو پوشیده بود
و موهاش خیسس بود خدایی ژذااااب لعنتی شده بود
برای همه رامیون درست کرده بودم
و فیلم شروع شد شروع نشده نصف جمعیت جیغ زدن: مود (اعضا هم بودن)
ات و جونگکوک: چتوووونه بابا
بقیه: چه هم زمان (نگاه شیطانی)
ات: الان نگاه شیطانی میکنین واسه چی
تهیونگ: اتتت
ات: ها قرصتو خوردی
با دستم زدم تو سرم و عین جت زفتم بالا
دستام میلرزید نفس کشیدن برام سخت بود
اسپری ام کجاسـ؟
میخواستم داد بزنم اسپری ام رو بیارن اما
سیاهی
2 ساعت بعد
تهیونگ ویو
فیلم هم تموم شد ات کجاس
نینا بزو ببین ات چرا نیومد
نه وایسا خودم میرم
داشتم میرفتم طبقه بالا کوک هم اومد
باهم وارد اتاق ات شدیم
اتاقش تم مشکی خاکستری داشت خوشگله
ات رو دیدم بی جون و رنگ پریده افتاده روی زمین نبض اش رو گرفتم خیلی اروم میزد
ترس وجودمو فرا گرف ات رو براید بغل کردم و سریع از پله اومدم پایین همه به سمتم هجوم اوردن وقت توضیح دادن نبود پس ات رو سوار ماشین کردم بقیه هم پشت سرم میومدن
با خودم فقط میگفتم زنده بمون
ات رو وارد بیمارستان کردم دکتر اومدسمتش
و بردنش یه اتاق
3 ساعت بعد
دکتر.....
۴.۷k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.