پارت ۷
ات ویو :
این مرد زیادی فکرمو درگیر کرده بود انصافا زیادی خوشتیپ و جذاب بود شب شده بود وبعد تموم شدن کار ها توی شرکت پیاده به سمت خونه راه افتادم ۱۰ دقیقهای میگذشت که یه ون جلومو گرفت دو نفر ازش بیرون اومدم ماشالله ادم نبودن که غول بودن منو گرفتن و به زور سوار ماشینم کردن هر چقدر که تقلا کردم هیچ تاثیری نداشت که با گرفتن یه دستمال جلوی بینیم دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی
ا.ت ویو :
چشام رو باز کردن داخل یه اتاقی بودم کمی به خودم تکون دادم تقریبا یه دو دقیقه بعد ویندوزم بالا اومد و یادم اومد که دزدیده شدم خیلی ترسیده بودم حتی نمیتونستم تکون بخورم که در باز شد
+ه..هی تو کی هستی واسه چی منو دزدیدی
_هی آروم باش بیب کاریت ندارم چرا انقدر ترسیدی (پوزخند)
+آ..آقای تهیونگ؟اینجا چه خبره من چرا اینجام
_بهتر نیست این آقای تهیونگ رو به ددی تبدیل کنیم
+تو چی داری زر زر میکنی عوضی ددی کیلو چنده ولم کن میخوام برم خونه
پاشدم و به سمت در حرکت کردم که دستمو گرفت و دوباره پرتم کرد روی تخت و روم خیمه زد به قدری نزدیکم بود که با حرف زدنم لباش به لبام میخورد از بچگی وقتی کسی بیش از حد نزدیکم میشد معذب میشدم و الان این داشت رسنا از حدش میگذشت ولی از ترس زبونم قفل کرده بود و حتی نمیتونستم چیزی بگم
_بیب من همیشه آروم نیستم اگه دختر بدی بشی مجبورم بهت جور دیگه ای موقعیت رو بفهمونم
+چ..چی
پاشد و ایستاد
_فکر کنم خودت فهمیدی موضوع رو حالا هم استراحت کن که بعدا با هم کار دارم
راستی راس ساعت ۷ برای شام پایین بیا به نفعته دیر نکنی
ا.ت ویو :
بعد گفتن این حرف رفت وای خدای من یارو رسما دیونه هست حالا چه گوهی بخورم
تهیونگ ویو :
تا اینما که همه چی طبق نقشه پیش رفته بود بابای ا.ت بابای منو کشته بود و من انتقامم رو قرار بود از دخترش بگیرم نقشم این بود که اونو عاشق خودم کنم و بعد ولش کنم بدترین دردو قرار بود بهش وارد کنم شاید دلم یکم خنک میشد اونوقت
ا.ت ویو :
تصمیم گرفتم فقط یکم بخوابم چون با این وضعیت امنیتی اتاق فرار غیر ممکن بود شاید از این موضوع و موقعیتم یکم دور شم بعد هزار بدبختی تونستم بخوابم خوابیده بودم که چیز نرمی روی گونم حس کردم چشام رو باز کردم و با صورت تهیونگ مواجه شدم مثل جن زده ها از جام بلند شدم و گفتم...
#کره_جنوبی #فیک_جونگ_کوک #فیک_تهیونگ #فیک #تهیونگ #جونگکوک #نامجون #شوگا #موسیقی #کلیپ #جیهوپ #جین #خاص #بیتیاس #army #bts #سیاره_آرمی #بلکپینک #بلینکی #سیارهبلینکی #لیسا #جیسو #رزی #جنی #blackpink #کیپاپ #فیکبلکپینک #موزیک_ویدیو #بیوگرافی #آیدی #آیدل #ایده #عکس_پرفایل #سناریو #رقص #فیلم #سریال #v #تهکوک #ویمین #موچی #rm #آرمی #نفربعدی_درکار_نیست #ما_پشت_بیتیاس_هستیم #هیترادست_بکشید
این مرد زیادی فکرمو درگیر کرده بود انصافا زیادی خوشتیپ و جذاب بود شب شده بود وبعد تموم شدن کار ها توی شرکت پیاده به سمت خونه راه افتادم ۱۰ دقیقهای میگذشت که یه ون جلومو گرفت دو نفر ازش بیرون اومدم ماشالله ادم نبودن که غول بودن منو گرفتن و به زور سوار ماشینم کردن هر چقدر که تقلا کردم هیچ تاثیری نداشت که با گرفتن یه دستمال جلوی بینیم دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی
ا.ت ویو :
چشام رو باز کردن داخل یه اتاقی بودم کمی به خودم تکون دادم تقریبا یه دو دقیقه بعد ویندوزم بالا اومد و یادم اومد که دزدیده شدم خیلی ترسیده بودم حتی نمیتونستم تکون بخورم که در باز شد
+ه..هی تو کی هستی واسه چی منو دزدیدی
_هی آروم باش بیب کاریت ندارم چرا انقدر ترسیدی (پوزخند)
+آ..آقای تهیونگ؟اینجا چه خبره من چرا اینجام
_بهتر نیست این آقای تهیونگ رو به ددی تبدیل کنیم
+تو چی داری زر زر میکنی عوضی ددی کیلو چنده ولم کن میخوام برم خونه
پاشدم و به سمت در حرکت کردم که دستمو گرفت و دوباره پرتم کرد روی تخت و روم خیمه زد به قدری نزدیکم بود که با حرف زدنم لباش به لبام میخورد از بچگی وقتی کسی بیش از حد نزدیکم میشد معذب میشدم و الان این داشت رسنا از حدش میگذشت ولی از ترس زبونم قفل کرده بود و حتی نمیتونستم چیزی بگم
_بیب من همیشه آروم نیستم اگه دختر بدی بشی مجبورم بهت جور دیگه ای موقعیت رو بفهمونم
+چ..چی
پاشد و ایستاد
_فکر کنم خودت فهمیدی موضوع رو حالا هم استراحت کن که بعدا با هم کار دارم
راستی راس ساعت ۷ برای شام پایین بیا به نفعته دیر نکنی
ا.ت ویو :
بعد گفتن این حرف رفت وای خدای من یارو رسما دیونه هست حالا چه گوهی بخورم
تهیونگ ویو :
تا اینما که همه چی طبق نقشه پیش رفته بود بابای ا.ت بابای منو کشته بود و من انتقامم رو قرار بود از دخترش بگیرم نقشم این بود که اونو عاشق خودم کنم و بعد ولش کنم بدترین دردو قرار بود بهش وارد کنم شاید دلم یکم خنک میشد اونوقت
ا.ت ویو :
تصمیم گرفتم فقط یکم بخوابم چون با این وضعیت امنیتی اتاق فرار غیر ممکن بود شاید از این موضوع و موقعیتم یکم دور شم بعد هزار بدبختی تونستم بخوابم خوابیده بودم که چیز نرمی روی گونم حس کردم چشام رو باز کردم و با صورت تهیونگ مواجه شدم مثل جن زده ها از جام بلند شدم و گفتم...
#کره_جنوبی #فیک_جونگ_کوک #فیک_تهیونگ #فیک #تهیونگ #جونگکوک #نامجون #شوگا #موسیقی #کلیپ #جیهوپ #جین #خاص #بیتیاس #army #bts #سیاره_آرمی #بلکپینک #بلینکی #سیارهبلینکی #لیسا #جیسو #رزی #جنی #blackpink #کیپاپ #فیکبلکپینک #موزیک_ویدیو #بیوگرافی #آیدی #آیدل #ایده #عکس_پرفایل #سناریو #رقص #فیلم #سریال #v #تهکوک #ویمین #موچی #rm #آرمی #نفربعدی_درکار_نیست #ما_پشت_بیتیاس_هستیم #هیترادست_بکشید
۷.۲k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.