دیدار پارت2
نامجون: بریم
جیمین: منم میام
جونگ کوک: تو که سراز این چیزا در نمیاری چرا میخوای بری
ا. ت: مشکلی نیست یهو میبینی این هم کتاب خون شد
خدارو شکر ا. ت منو نجات داد واگرنه چی میخواستم بگم
رفتیم طبقه بالا.......... اسلاید دو اتاق ا. ت
نامجون: چقدر کتاب اینجاست ، عرررررر بهشت من
ا. ت: این نصف کتابایی که خوندنه نصف دیگه کره و بقیه دادم به بچه های پرورشگاه
نامجون: کارت واقعا خوبه
جیمین: چرا تخت نداری
نامجون: عه
ا. ت: بابام تزیین اتاق گذاشت رو حساب خودم منم اینجوری تزیین کردم
و مبل گذاشتم تازه این مبل تخت میشه
نامجون: چه نوع کتابی بیشتر میخونی
ا. ت: هم جور میخونم ولی ترسناک معمایی بیشتر
جیمین: با کارت هم یه جورایی مرتبطه
ا. ت: اوهوم وای چیزی نیست که بترسم هرروز کلی نامه برم میاد میکشمت یا
فلان فلان
جیمین: یه لحظه من بجات ترسیدم
نامجون: تاحالا وکیل یه آدم بی گناه د متقابل یه روانی بودی
ا. ت: آره خیلی زیاد
نامجون: وای خیلی پس سابقه داری و ماهری از چند سالگی کارتو شروع کردی
ا. ت: صبر کن حساب کنم 3سال ابتدایی جهش زدم فراغ تحصیل شدم بعد 4سال دانشگاه19 سال از 19سالگی
نامجون: پس کارت درسته که این همه جهش زدی ضریبه هوشیت چقدر بود
ا. ت: بچه که گرفته بودن 149
نامجون: من یکی کمتر از تو
ا. ت: خوبه
جیمین: برای اولین برا یه نفر از هیونگ باهوش تر بود
ا. ت: از نظر من ضریبه هوشی زیاد مهم نیست مهم هدفه
نامجون: باهات موافقم
جونگ کوک اومد : بیاین شام....... وای چقدر اینجا کتابه بهشته نامجون
ا. ت:: البته مانگا هم میخونم.....( مانگا یعنی کتاب تصویری)
جیمین: اوتاکویی
ا. ت: آره
جونگ کوک: راستی چند سالته
ا. ت: 24
جونگ کوک: از من بزرگتری
ا. ت: هعییی پیر شدم ، بریم من پیرزن غذا میخوام
جیمین: بریم 😂
شام خوردیم
جیمین: منم میام
جونگ کوک: تو که سراز این چیزا در نمیاری چرا میخوای بری
ا. ت: مشکلی نیست یهو میبینی این هم کتاب خون شد
خدارو شکر ا. ت منو نجات داد واگرنه چی میخواستم بگم
رفتیم طبقه بالا.......... اسلاید دو اتاق ا. ت
نامجون: چقدر کتاب اینجاست ، عرررررر بهشت من
ا. ت: این نصف کتابایی که خوندنه نصف دیگه کره و بقیه دادم به بچه های پرورشگاه
نامجون: کارت واقعا خوبه
جیمین: چرا تخت نداری
نامجون: عه
ا. ت: بابام تزیین اتاق گذاشت رو حساب خودم منم اینجوری تزیین کردم
و مبل گذاشتم تازه این مبل تخت میشه
نامجون: چه نوع کتابی بیشتر میخونی
ا. ت: هم جور میخونم ولی ترسناک معمایی بیشتر
جیمین: با کارت هم یه جورایی مرتبطه
ا. ت: اوهوم وای چیزی نیست که بترسم هرروز کلی نامه برم میاد میکشمت یا
فلان فلان
جیمین: یه لحظه من بجات ترسیدم
نامجون: تاحالا وکیل یه آدم بی گناه د متقابل یه روانی بودی
ا. ت: آره خیلی زیاد
نامجون: وای خیلی پس سابقه داری و ماهری از چند سالگی کارتو شروع کردی
ا. ت: صبر کن حساب کنم 3سال ابتدایی جهش زدم فراغ تحصیل شدم بعد 4سال دانشگاه19 سال از 19سالگی
نامجون: پس کارت درسته که این همه جهش زدی ضریبه هوشیت چقدر بود
ا. ت: بچه که گرفته بودن 149
نامجون: من یکی کمتر از تو
ا. ت: خوبه
جیمین: برای اولین برا یه نفر از هیونگ باهوش تر بود
ا. ت: از نظر من ضریبه هوشی زیاد مهم نیست مهم هدفه
نامجون: باهات موافقم
جونگ کوک اومد : بیاین شام....... وای چقدر اینجا کتابه بهشته نامجون
ا. ت:: البته مانگا هم میخونم.....( مانگا یعنی کتاب تصویری)
جیمین: اوتاکویی
ا. ت: آره
جونگ کوک: راستی چند سالته
ا. ت: 24
جونگ کوک: از من بزرگتری
ا. ت: هعییی پیر شدم ، بریم من پیرزن غذا میخوام
جیمین: بریم 😂
شام خوردیم
۱۱.۹k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.