پارت سیزدهم
دوست پسر مافیا🌓
ویو ات :
یک ماه شده که کوک دو بار در هفته هی من رو کتک میزنه الان هم دارم اتاق کار آقا رو تمیز میکنم
کوک : کی کارت تمومه جنده
ات : اخراشه این قفسه رو که مرتب کردم تمام میشه
کوک : بعد از تمام کردن برو داخل اتاق شکنجه تا بیام اگر اومدم تو اتاق و نبودی وای به حالت فهمیدی
گفتم چشم
بعد از تموم شدن کار ها از اتاق زدم بیرون داشتم میرفتم سمت اتاق شکنجه که یه دستمان رو بینیم قرار گرفت و بیهوش شدم
( بچه ها اتاق شکنجه پشت خانه هستش )
ویو کوک :
کارام که تموم شد رفتم سمت اتاق شکنجه تا ات رو شکنجه کنم که دیدم نیستش کل امارت رو گشتم ولی نبود با داد گفتم : ات کجاست ؟
بادیگارد ها اومدن و گفتن : ما نمیدونیم ارباب
بعد اجوما گفت : آخرین بار تو اتاق خودتون بود
بعد گفتم لعنت به همتون که حواستون به یه زن نبود
بعد رفتم طبقه بالا تو اتاق که یونا اومد
گفت : سلام عشقم چی شده چرا اینقدر داد زدی ؟
گفتم : یونا تو خفه شو و از اتاق بزن بیرون که عصبانیت رو تو خالی میکنم ( با عربده )
که یونا با ترس رفت
ویو راوی :
خب کوک بعد از اینکه یونا رفت زنگ به تهیونگ زد و گفت که از طریق دوربین ها چک کنه که ات فرار کرده یا دزدیدنش که تهیونگ بعد یک ساعت به کوک زنگ زد
ویو کوک :
مکالمه :
کوک : چیشد ؟ تونستی بفهمی
تهیونگ : اره ات رو دزدیدن
کوک : خب معلومه که کاره کی بوده ؟
تهیونگ : اره کاره گروه یاکوزا بوده فکر کنم چون میدونستن معشوقته دزدیدنش برای انتقام خالی کردن بار اسلحهای که داشتن
کوک : چطور ممکنه من که داخل جشن دو هفته پیش با یونا رفتم باید یونا رو میبردن
تهیونگ : رئیس یاکوزا داخل اون مهمونی شرکت نکرده بود و داخل مهمونی که با ات رفته بودی شرکت کرده بود و حتی اون پسری که داخل سرویس بهداشتی اومده بود سراغ ات از گروه یاکوزا بود الان متوجه شدم
کوک : لعنت دمشون سریع واسم پیداش کن
تهیونگ : باشه
ویو ات :
چشم هام رو باز کردم که دیدم داخل یه اتاق با تم بنفشم از رو تخت بلند شدم که متوجه شدم لباس هام رو عوض کردن یه نگاه به اینه قدی کردم دیدم قشنگ به اندام ظریفم میاد که یهو یه مرد سن بالا اومد داخل ( مرد سن بالا رو با ( $ ) نشون میدم )
$: خب خانم کوچولو بشین رو تخت باهات کار دارم
ات : چرا ؟ تو اصلا کی هستی ؟
که یکدفعه ……..
شرایط پارت بعد :
لایک ۱۲
کامنت ۳۰
ویو ات :
یک ماه شده که کوک دو بار در هفته هی من رو کتک میزنه الان هم دارم اتاق کار آقا رو تمیز میکنم
کوک : کی کارت تمومه جنده
ات : اخراشه این قفسه رو که مرتب کردم تمام میشه
کوک : بعد از تمام کردن برو داخل اتاق شکنجه تا بیام اگر اومدم تو اتاق و نبودی وای به حالت فهمیدی
گفتم چشم
بعد از تموم شدن کار ها از اتاق زدم بیرون داشتم میرفتم سمت اتاق شکنجه که یه دستمان رو بینیم قرار گرفت و بیهوش شدم
( بچه ها اتاق شکنجه پشت خانه هستش )
ویو کوک :
کارام که تموم شد رفتم سمت اتاق شکنجه تا ات رو شکنجه کنم که دیدم نیستش کل امارت رو گشتم ولی نبود با داد گفتم : ات کجاست ؟
بادیگارد ها اومدن و گفتن : ما نمیدونیم ارباب
بعد اجوما گفت : آخرین بار تو اتاق خودتون بود
بعد گفتم لعنت به همتون که حواستون به یه زن نبود
بعد رفتم طبقه بالا تو اتاق که یونا اومد
گفت : سلام عشقم چی شده چرا اینقدر داد زدی ؟
گفتم : یونا تو خفه شو و از اتاق بزن بیرون که عصبانیت رو تو خالی میکنم ( با عربده )
که یونا با ترس رفت
ویو راوی :
خب کوک بعد از اینکه یونا رفت زنگ به تهیونگ زد و گفت که از طریق دوربین ها چک کنه که ات فرار کرده یا دزدیدنش که تهیونگ بعد یک ساعت به کوک زنگ زد
ویو کوک :
مکالمه :
کوک : چیشد ؟ تونستی بفهمی
تهیونگ : اره ات رو دزدیدن
کوک : خب معلومه که کاره کی بوده ؟
تهیونگ : اره کاره گروه یاکوزا بوده فکر کنم چون میدونستن معشوقته دزدیدنش برای انتقام خالی کردن بار اسلحهای که داشتن
کوک : چطور ممکنه من که داخل جشن دو هفته پیش با یونا رفتم باید یونا رو میبردن
تهیونگ : رئیس یاکوزا داخل اون مهمونی شرکت نکرده بود و داخل مهمونی که با ات رفته بودی شرکت کرده بود و حتی اون پسری که داخل سرویس بهداشتی اومده بود سراغ ات از گروه یاکوزا بود الان متوجه شدم
کوک : لعنت دمشون سریع واسم پیداش کن
تهیونگ : باشه
ویو ات :
چشم هام رو باز کردم که دیدم داخل یه اتاق با تم بنفشم از رو تخت بلند شدم که متوجه شدم لباس هام رو عوض کردن یه نگاه به اینه قدی کردم دیدم قشنگ به اندام ظریفم میاد که یهو یه مرد سن بالا اومد داخل ( مرد سن بالا رو با ( $ ) نشون میدم )
$: خب خانم کوچولو بشین رو تخت باهات کار دارم
ات : چرا ؟ تو اصلا کی هستی ؟
که یکدفعه ……..
شرایط پارت بعد :
لایک ۱۲
کامنت ۳۰
۹.۷k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.