جرعه ای شراب
« شات دوم »
تهیونگ : ههرییی ( با داد )
ا/ت : پشیمون میشی ( با بغض )
تهیونگ : نمیشم
ا/ت : میبینم همو ....... دیدار به قیامت آقای کیم ( با بغض ) بعدم حلقشو دراوردو پرت کرد تو صورته تهیونگ
« ویو تهیونگ »
راستش یکم که نه خیلی ناراحت شدم وقتی حلقرو بهم برگردوند ..... حالا باید چیکار کنم ؟ ... اممم بره خودش پشیمون میشه برمیگرده الان باید غرورتو حفظ کنی .. آره و بی تفادت رفتم توی اتاقه کارم
یک ربع بعد صدای بسته شدنه در اومد فهمیدم رفته منم سعی کردم بخوابم ولی همش داشتم به ا/ت فک میکردم که این موقع ی شب کجا میخواد بره توی همین فکرا بودم که گوشیم زنگ خورد رفتم نگاه کردم شوگا بود گفت سریع برم خونش چون سهام داره شرکت اومده تا درباره ی موضوع مهمی حرف بزنیم منم سریع رفتم
« ویو ا/ت »
با حرفایی که زد قلبم مثل بادکنک ترکید ..... مثل کاغذ سیاه شد ..... مثل چوب سوخت ..... بغضم نمیزاشت حتی یک کلمه حرف بزنم به لنا ( بهترین دوست ا/ت و البته اسم مورده علاقه ی من 🥺 ) زنگ زدم
( مکالمه )
لنا : سلام خره
ا/ت : سلام ( با بغض )
لنا : چیشده ؟ چرا بغض کردی دورت بگردم ؟
ا/ت : میام بهت توضیح میدم فقط اینکه بیا بریم بار ( با بغض )
لنا : امشب ؟
ا/ت : آره ( با بغض )
لنا : آخه من نمیتونم
ا/ت : اوکی ... اشکال نداره خودم تنهایی میرم
لنا : خب بزار ببینم چی میشه ...... بهت خبر میدم بعدش میام دنبالت
ا/ت : باشه
رفتمو یه لباس باز پوشیدمو یه آرایش غلیط کردمو رفتم جلوی در که ماشین تهیونگ اومد بیرون هه یه نیم نگاه بهش کردمو با ناز سوار ماشین شدم
« ویو تهیونگ »
رفتم توی پارکینگ ماشینو روشن کردم رفتم بیرون که دیدم ا/ت با یه لباسه باز وایساده که یهو یه ماشین اومدو سوارش شدو رفت
هوفففف باید میرفتم دنبالش ببینم کجا میره ولی الان سهام داره شرکت منتظرمه اگع نرم بی پول میشم پس رفتم به سمت خونه ی شوگا ولی همش فکرم پیشه ا/ت بود
« ویو ا/ت » ( میدونم خیلی ویو تو ویو شدش )
رسیدیم بار و مثل همیشه همینکه میرفتی تو بوی سیگارو الکل دماغتو میسوزوند
یک طرفم که هرزه ها در حاله ایشش اصن ولش کن رفتیم روی صندلی نشستیمو دوتا ویسکی سفارش دادیم
لنا : خب تعریف کن ببینم کدوم بی ناموسی اونیه منو اذیت کرده ؟ ها ؟
ا/ت : خب دقیقا به من فش دادی البته من دیگه ناموسش نیستم ... تهیونگ
لنا : اوووو پس تهیونگ بوده .... خب بگو ببینم سره چی دعواتون شد ؟
ا/ت : ماجرارو براش تعریف میکنه
لنا : خودم به خدمتش میرسم نگران نباش
ا/ت : اوو ویسکیو آوردن
لنا : امم قبل از اینکه بخوریم تو الان رسما سینگل شدی ..... به سلامتیه سینگلا
بعدم خوردیمش ( من فک کردم باهاش بازی میکنین 😑 )
بعد از یک ساعت
نزدیکه ۴ شات خورده بودم من آدمیم که با دوتا مسته مست میشم حالا فک کن که ۴ تا خوردم چی میشه
تهیونگ : ههرییی ( با داد )
ا/ت : پشیمون میشی ( با بغض )
تهیونگ : نمیشم
ا/ت : میبینم همو ....... دیدار به قیامت آقای کیم ( با بغض ) بعدم حلقشو دراوردو پرت کرد تو صورته تهیونگ
« ویو تهیونگ »
راستش یکم که نه خیلی ناراحت شدم وقتی حلقرو بهم برگردوند ..... حالا باید چیکار کنم ؟ ... اممم بره خودش پشیمون میشه برمیگرده الان باید غرورتو حفظ کنی .. آره و بی تفادت رفتم توی اتاقه کارم
یک ربع بعد صدای بسته شدنه در اومد فهمیدم رفته منم سعی کردم بخوابم ولی همش داشتم به ا/ت فک میکردم که این موقع ی شب کجا میخواد بره توی همین فکرا بودم که گوشیم زنگ خورد رفتم نگاه کردم شوگا بود گفت سریع برم خونش چون سهام داره شرکت اومده تا درباره ی موضوع مهمی حرف بزنیم منم سریع رفتم
« ویو ا/ت »
با حرفایی که زد قلبم مثل بادکنک ترکید ..... مثل کاغذ سیاه شد ..... مثل چوب سوخت ..... بغضم نمیزاشت حتی یک کلمه حرف بزنم به لنا ( بهترین دوست ا/ت و البته اسم مورده علاقه ی من 🥺 ) زنگ زدم
( مکالمه )
لنا : سلام خره
ا/ت : سلام ( با بغض )
لنا : چیشده ؟ چرا بغض کردی دورت بگردم ؟
ا/ت : میام بهت توضیح میدم فقط اینکه بیا بریم بار ( با بغض )
لنا : امشب ؟
ا/ت : آره ( با بغض )
لنا : آخه من نمیتونم
ا/ت : اوکی ... اشکال نداره خودم تنهایی میرم
لنا : خب بزار ببینم چی میشه ...... بهت خبر میدم بعدش میام دنبالت
ا/ت : باشه
رفتمو یه لباس باز پوشیدمو یه آرایش غلیط کردمو رفتم جلوی در که ماشین تهیونگ اومد بیرون هه یه نیم نگاه بهش کردمو با ناز سوار ماشین شدم
« ویو تهیونگ »
رفتم توی پارکینگ ماشینو روشن کردم رفتم بیرون که دیدم ا/ت با یه لباسه باز وایساده که یهو یه ماشین اومدو سوارش شدو رفت
هوفففف باید میرفتم دنبالش ببینم کجا میره ولی الان سهام داره شرکت منتظرمه اگع نرم بی پول میشم پس رفتم به سمت خونه ی شوگا ولی همش فکرم پیشه ا/ت بود
« ویو ا/ت » ( میدونم خیلی ویو تو ویو شدش )
رسیدیم بار و مثل همیشه همینکه میرفتی تو بوی سیگارو الکل دماغتو میسوزوند
یک طرفم که هرزه ها در حاله ایشش اصن ولش کن رفتیم روی صندلی نشستیمو دوتا ویسکی سفارش دادیم
لنا : خب تعریف کن ببینم کدوم بی ناموسی اونیه منو اذیت کرده ؟ ها ؟
ا/ت : خب دقیقا به من فش دادی البته من دیگه ناموسش نیستم ... تهیونگ
لنا : اوووو پس تهیونگ بوده .... خب بگو ببینم سره چی دعواتون شد ؟
ا/ت : ماجرارو براش تعریف میکنه
لنا : خودم به خدمتش میرسم نگران نباش
ا/ت : اوو ویسکیو آوردن
لنا : امم قبل از اینکه بخوریم تو الان رسما سینگل شدی ..... به سلامتیه سینگلا
بعدم خوردیمش ( من فک کردم باهاش بازی میکنین 😑 )
بعد از یک ساعت
نزدیکه ۴ شات خورده بودم من آدمیم که با دوتا مسته مست میشم حالا فک کن که ۴ تا خوردم چی میشه
۱۷.۷k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.