ادامه part 48
کوک ویو
همینطوری داشتم حرف میزدم و گریه میکردم که یهو ا.ت تکون میخورد و توی خواب حرف میزد ... انگار خواب بدی داشت میدید
ا.ت : نهه ...نههه ... کممککم کنید ( گریه و توی خواب)
کوک : ( بلند شد و رفت سمت ا.ت ) ا.ت ... بیدار شو... ا.ت .. داری خواب میبینی
ا.ت : کممکمم کنید ( و از خواب پرید و نفس نفس میزد و چون ترسیده بود گریه میکرد )
کوک : ا.ت ... اروم باش .. خواب بود ..
ا.ت : .... ( گریه و ترسیده )
کوک : ( نشست پیش ا.ت روی تخت و بغلش کرد و ا.ت ترسیده و گریه میکنه و میخواد پسش بزنه اما کوک اینبار نمیزاره و محکم بغلش میکنه )
کوک : ششش ... گریه نکن .. تموم شد .. دیگه کنارتم ( گریه )
ا.ت : نبودی ... اون موقع که لازمت داشتم کنارم نبودی .. ( گریه و به سینه ی کوک مشت میزنه )
کوک : ( و کوک مشت های ا.ت را میگره و میگه ) میدونم عشقم... میدونم .. اما الان کنارتم ... لطفاً من را ببخش... ازت معذرت میخوام که تو روز های سخت کنارت نبودم ... ببخشید عشقم.. لطفاً من را ببخش ... من بدون تو نمیتونم .. ا.ت .. ( گریه )
ا.ت : ... چطوری ببخشمت کوک .. هان .. چطوری دوباره بهت اعتماد کنم ... تو حتی بهم نگفتی که مافیایی ... ( گریه و کوک محکم تر از قبل بغلش میکنه و میگه)
کوک : لطفاً بهم یه شانس دیگه بده ... ازت خواهش میکنم .. ا.ت .. چون من بدون تو نمیتونم ادامه بدم ( گریه )
ا.ت : ... منم نمیتونم بدون تو ادامه بدم ... اما نمیدونم چطوری دوباره بهت .. اعتماد کنم کوک ( گریه )
کوک : حق داری عشقم ... اما لطفاً به خاطر خودمون بهم یه شانس دیگه بده ... و بهم اعتماد کن .. بهت قول میدم دیگه هیچ وقت ترکت نکنم ( گریه )
ا.ت : .. باشه
کوک : یعنی الان بخشیدیم ( گریه )
ا.ت : ( سرش را بالا پایین کرد ) اره .. اما لطفاً دیگه ترکم نکن .. کوک ( گریه و کوک را بغل کرد )
کوک : ( کوکم محکم بغلش کرد ) قول میدم عشقم... که دیگه ترکت نکنم ( گریه )
ا.ت : دوست دارم ( گریه )
کوک : منم دوست دارم عشقم... دیگه گریه نکن .. عزیزم باشه
ا.ت : باشه .. بیا بخوابیم
کوک : باشه ( و ا.ت را کشید داخل بغلش و سرش را بوس کرد و داخل بغل هم خوابیدن که یهو ....)
پارت 48 تمام شد 🥰🥰✨🤍✨
لطفاً حمایییییتتتت کنید 🤍🌸🤍🌸🤍
امیدوارم خوشتون بیاد ✨🫠🪐🥹✨
شرط :
لایک : ۴۰
کامنت : ۲۰
همینطوری داشتم حرف میزدم و گریه میکردم که یهو ا.ت تکون میخورد و توی خواب حرف میزد ... انگار خواب بدی داشت میدید
ا.ت : نهه ...نههه ... کممککم کنید ( گریه و توی خواب)
کوک : ( بلند شد و رفت سمت ا.ت ) ا.ت ... بیدار شو... ا.ت .. داری خواب میبینی
ا.ت : کممکمم کنید ( و از خواب پرید و نفس نفس میزد و چون ترسیده بود گریه میکرد )
کوک : ا.ت ... اروم باش .. خواب بود ..
ا.ت : .... ( گریه و ترسیده )
کوک : ( نشست پیش ا.ت روی تخت و بغلش کرد و ا.ت ترسیده و گریه میکنه و میخواد پسش بزنه اما کوک اینبار نمیزاره و محکم بغلش میکنه )
کوک : ششش ... گریه نکن .. تموم شد .. دیگه کنارتم ( گریه )
ا.ت : نبودی ... اون موقع که لازمت داشتم کنارم نبودی .. ( گریه و به سینه ی کوک مشت میزنه )
کوک : ( و کوک مشت های ا.ت را میگره و میگه ) میدونم عشقم... میدونم .. اما الان کنارتم ... لطفاً من را ببخش... ازت معذرت میخوام که تو روز های سخت کنارت نبودم ... ببخشید عشقم.. لطفاً من را ببخش ... من بدون تو نمیتونم .. ا.ت .. ( گریه )
ا.ت : ... چطوری ببخشمت کوک .. هان .. چطوری دوباره بهت اعتماد کنم ... تو حتی بهم نگفتی که مافیایی ... ( گریه و کوک محکم تر از قبل بغلش میکنه و میگه)
کوک : لطفاً بهم یه شانس دیگه بده ... ازت خواهش میکنم .. ا.ت .. چون من بدون تو نمیتونم ادامه بدم ( گریه )
ا.ت : ... منم نمیتونم بدون تو ادامه بدم ... اما نمیدونم چطوری دوباره بهت .. اعتماد کنم کوک ( گریه )
کوک : حق داری عشقم ... اما لطفاً به خاطر خودمون بهم یه شانس دیگه بده ... و بهم اعتماد کن .. بهت قول میدم دیگه هیچ وقت ترکت نکنم ( گریه )
ا.ت : .. باشه
کوک : یعنی الان بخشیدیم ( گریه )
ا.ت : ( سرش را بالا پایین کرد ) اره .. اما لطفاً دیگه ترکم نکن .. کوک ( گریه و کوک را بغل کرد )
کوک : ( کوکم محکم بغلش کرد ) قول میدم عشقم... که دیگه ترکت نکنم ( گریه )
ا.ت : دوست دارم ( گریه )
کوک : منم دوست دارم عشقم... دیگه گریه نکن .. عزیزم باشه
ا.ت : باشه .. بیا بخوابیم
کوک : باشه ( و ا.ت را کشید داخل بغلش و سرش را بوس کرد و داخل بغل هم خوابیدن که یهو ....)
پارت 48 تمام شد 🥰🥰✨🤍✨
لطفاً حمایییییتتتت کنید 🤍🌸🤍🌸🤍
امیدوارم خوشتون بیاد ✨🫠🪐🥹✨
شرط :
لایک : ۴۰
کامنت : ۲۰
۳۸.۴k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.