میخواستم همه چیز را آباد کنم ، اما این روزها تنها ویرانه ی به جا مانده از تو ، منم.
من بی هیچ دلیلی دوستت داشتم و تو به هزار و یک دلیل خواستنم را نخواستی .
و من را به من پس فرستادی .
گفتی از تو ننویسم اما
بیا تظاهر کنیم ،
تو هیچ کدام را بارها نخوانده ای
و هیچ کدام را نمی بینی.
این روزها عمیقا فهمیده ام
شروع همه چیز الزاما از خوشحالی نیست .
من در اوج غم تو را پیدا کردم و
اکنون در اوج رنج در باتلاق زندگی ام دست و پا میزنم.
پ.ن:نمیدونم چی نوشتم اما خب پست شد :)
#سِودا
#خودم_نوشته
#دلنوشته
▪︎ - ²⁵ مهرماهِ ¹⁴⁰¹ - ▪︎
⁰⁵.⁵⁰
و من را به من پس فرستادی .
گفتی از تو ننویسم اما
بیا تظاهر کنیم ،
تو هیچ کدام را بارها نخوانده ای
و هیچ کدام را نمی بینی.
این روزها عمیقا فهمیده ام
شروع همه چیز الزاما از خوشحالی نیست .
من در اوج غم تو را پیدا کردم و
اکنون در اوج رنج در باتلاق زندگی ام دست و پا میزنم.
پ.ن:نمیدونم چی نوشتم اما خب پست شد :)
#سِودا
#خودم_نوشته
#دلنوشته
▪︎ - ²⁵ مهرماهِ ¹⁴⁰¹ - ▪︎
⁰⁵.⁵⁰
۳۴.۰k
۲۵ مهر ۱۴۰۱