عشق یا قتل ادامه پارت ۱۰
پارت ۱۰ ق ۴ : بعد اینکه دست دادن تموم شد جونگ کوک دستمو گرفت و دنبال خودش کشوند.....این هنوزم عادت خودشو داره بابا خو بلدم راه برم مث بچه ۴ ساله منو دنبال خودش میکشه.....برگشتم نگاه کردم ولی تهیونگ اصلن نگاهم نکرد و با قدم های سنگین خودشو به ماشینش رسوند .....به جلو نگاه کردم...حیف نمیتونم چیزی راجب هانا به تهیونگ بگم ....حتی به جونگ کوک هم نمیتونم بگم....نمیدونم چرا غروری ک داره ازش کاسته نمیشه و نرم نمیشه.....مثل یه سنگ ک نه حسی رو میفهمه و نه احساسی .... در حای ک میبردم طرف خونه گفت
جونگ کوک .... فکرای بیخودی نکن....راجب هانا به هیچ کس چیزی نمیگی ....میدونم می خوای راجب هانا بیشتر بدونی ک بتونی از دست من خلاص شی
یه لحظه با این حرفا احساس کردم داره ذهنمو میخونه ..... از کجا اینقدر با فهم و درکه؟
جونگ کوک ...هانا ی من به دست همونی ک عشقته و عاشقشی کشته شد!
چی؟ تهیونگ؟ .... امکان نداره!.... تهیونگ چرا باید یه دختر رو بکشه!
+ این امکان نداره!.....اگه اینطوریه تو چرا باهاش کار میکنی؟
جونگ کوک با نیشخندی گفت
جونگ کوک .... اون فقط برام اسلحه میاره!
+ میدونی ک اگه اون اسلحه ها خراب باشن هم از دفاع میمونی هم از حمله!
جونگ کوک .... کدوم خری بهت گفته من فقط از اون اسلحه میگیرم و فقط با اون کار میکنم؟.... در ضمن اینکه امروز پنج شنبست
جونگ کوک .... فکرای بیخودی نکن....راجب هانا به هیچ کس چیزی نمیگی ....میدونم می خوای راجب هانا بیشتر بدونی ک بتونی از دست من خلاص شی
یه لحظه با این حرفا احساس کردم داره ذهنمو میخونه ..... از کجا اینقدر با فهم و درکه؟
جونگ کوک ...هانا ی من به دست همونی ک عشقته و عاشقشی کشته شد!
چی؟ تهیونگ؟ .... امکان نداره!.... تهیونگ چرا باید یه دختر رو بکشه!
+ این امکان نداره!.....اگه اینطوریه تو چرا باهاش کار میکنی؟
جونگ کوک با نیشخندی گفت
جونگ کوک .... اون فقط برام اسلحه میاره!
+ میدونی ک اگه اون اسلحه ها خراب باشن هم از دفاع میمونی هم از حمله!
جونگ کوک .... کدوم خری بهت گفته من فقط از اون اسلحه میگیرم و فقط با اون کار میکنم؟.... در ضمن اینکه امروز پنج شنبست
۴۶.۷k
۱۵ تیر ۱۴۰۰