کوک ویو: رو تخت دراز کشیده بودمو به ات فکر میکردم انگار و
کوک ویو: رو تخت دراز کشیده بودمو به ات فکر میکردم انگار واقعا تو دلم جا وا کرده بود
ات ویو : رفتم خونه و لباسمو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم که یهو یاد کوک افتادم پسر جذابی بود یجورایی ازش خوشم میومد وقتی میدیدمش ضربان قلم بالا میرفت با این که تا به حال تجربش نکرده بودم ولی فک کنم میدونم چم شده شاید به کوک علاقه پیدا کرده بودم سعی کردم فکرمو منحرف کنم سرمو با گوشیم گرم کردم و روتین شبانمو انجام دادم و خوابیدم
ات ویو : صب با صدای زنگ گوشیم بلند شدم رفتم حموم اومدم لباسمو پوشیدم ( عکسشو گذاشتم ) و با یونا به سمت مدرسه حرکت کردیم داشتم به بیرون نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد کوک بود خیل ذوق زده شده بودم اما چرا به من زنگ زده بود
از زبون کوک : بلند شدم رفتم حموم اومدم داشتم لباسمو میپوشیدم که دوستم زنگ زد گفت امشب میخوایم کاپلی بریم بار خواستم بهت بگم اگر پارتنر داری تو هم بیای البته بعید میدونم منم نخواستم کم بیارم گفتم نه میام قط کرد کفتم اره اما با کی برم یاد ات افتادم زنگ زدم بهش
مکالمه ات و کوک :
کوک : سلام خوبی
ات : سلام ممنوم تو خوبی
کوک : مرسی امروز یکی از دوستام زنگ زد گفت کاپلی میخوای بریم بار منم قبول کردم اما پارتنر نداشتم میتونی امشب همراهیم کنی
آت : باشه میام فقط لوک اونجا و ساعت قرارتون رو برام بفرست
کوک : نمیخواد خودم میام دنبالت ساعت ۵ حاضر باش
ات : باشه
کوک : فقط یه چیزی لباس مجلسی بپوش بیا
ات : باشه مشکلی نیست
ات ویو : رفتم دانشگا بد از تموم شدن دانشگا به یونا گفتم با هم رفتیم خرید و...
ات ویو : رفتم خونه و لباسمو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم که یهو یاد کوک افتادم پسر جذابی بود یجورایی ازش خوشم میومد وقتی میدیدمش ضربان قلم بالا میرفت با این که تا به حال تجربش نکرده بودم ولی فک کنم میدونم چم شده شاید به کوک علاقه پیدا کرده بودم سعی کردم فکرمو منحرف کنم سرمو با گوشیم گرم کردم و روتین شبانمو انجام دادم و خوابیدم
ات ویو : صب با صدای زنگ گوشیم بلند شدم رفتم حموم اومدم لباسمو پوشیدم ( عکسشو گذاشتم ) و با یونا به سمت مدرسه حرکت کردیم داشتم به بیرون نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد کوک بود خیل ذوق زده شده بودم اما چرا به من زنگ زده بود
از زبون کوک : بلند شدم رفتم حموم اومدم داشتم لباسمو میپوشیدم که دوستم زنگ زد گفت امشب میخوایم کاپلی بریم بار خواستم بهت بگم اگر پارتنر داری تو هم بیای البته بعید میدونم منم نخواستم کم بیارم گفتم نه میام قط کرد کفتم اره اما با کی برم یاد ات افتادم زنگ زدم بهش
مکالمه ات و کوک :
کوک : سلام خوبی
ات : سلام ممنوم تو خوبی
کوک : مرسی امروز یکی از دوستام زنگ زد گفت کاپلی میخوای بریم بار منم قبول کردم اما پارتنر نداشتم میتونی امشب همراهیم کنی
آت : باشه میام فقط لوک اونجا و ساعت قرارتون رو برام بفرست
کوک : نمیخواد خودم میام دنبالت ساعت ۵ حاضر باش
ات : باشه
کوک : فقط یه چیزی لباس مجلسی بپوش بیا
ات : باشه مشکلی نیست
ات ویو : رفتم دانشگا بد از تموم شدن دانشگا به یونا گفتم با هم رفتیم خرید و...
۱۲.۱k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.