من جایی در بیراه ی زندگی جا مانده ام
من جایی در بیراه ی زندگی جا مانده ام
معلق
گیج
خسته
ناامید
اما همچنان منتظرم...
منتظرِ آنکه نمی آید
اما عطرش
وجودش
خودش
جایی میانِ "من "جا مانده ست...
من جایی میانِ دوستت دارم های مانده در گلو جا مانده ام...
پر از ترس
پر از تردید
پر از حسرت
اما مانده ام...
مانده تا بیایی و بگویی دوستت دارم
از زبانِ "تو "شنیدن به یک عمر انتظار می ارزد!
من جایی میانِ "تو "جا مانده ام...
میانِ هر آنچه که مارا بهم وصل میکند
میانِ
کلمات
کلمات
کلمات
لعنت به کلمات آنها فقط جدایمان کردند...
من اما جایی میانِ نبودنت
همچنان
منتظرم
منتظر...
معلق
گیج
خسته
ناامید
اما همچنان منتظرم...
منتظرِ آنکه نمی آید
اما عطرش
وجودش
خودش
جایی میانِ "من "جا مانده ست...
من جایی میانِ دوستت دارم های مانده در گلو جا مانده ام...
پر از ترس
پر از تردید
پر از حسرت
اما مانده ام...
مانده تا بیایی و بگویی دوستت دارم
از زبانِ "تو "شنیدن به یک عمر انتظار می ارزد!
من جایی میانِ "تو "جا مانده ام...
میانِ هر آنچه که مارا بهم وصل میکند
میانِ
کلمات
کلمات
کلمات
لعنت به کلمات آنها فقط جدایمان کردند...
من اما جایی میانِ نبودنت
همچنان
منتظرم
منتظر...
۷۴۵
۱۷ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.