فیک جین قلعه سیاه
فیک جین قلعه سیاه
(پارت۱۲)
زمان حال
دوساعت قبل از مهمونی
از زبان ات
توی خونه نشسته بودم که اقای لی زنگ زد گوشیوجواب دادم گفتم بله گفت ات دوساعت دیگه یه مهمونی بزرگ هست که دشمنمون اونجا حضور داره گفتم باشه ولی باید کارت دعوت جعلی درست کنم زنگ زدم به برادر یوری ( بچه ها داداش یوری کارای سند و پاسپورت جعلی رو واسه ات درست میکنه )عکس کارت رو فرستادم و کارت رو برام درست کرد رفتم اماده شدم کارت رو برام اورد به یوری گفتم کنار بونا بمونه رفتم مهومنی یهچند دقیقه بعد جین از پله ها اومد پایین نگاش کردم بعد نگاه مو دزدیدم گوشیم زنگ خورد نشونه های طرفو بهم داد شناسایی اش کردم وایساد بود و به اطراف نگاه میکردم که پدر جین بعد کلی سخنرانی جینو صداکرد جین رفت بالاسن به بعد از اینکه جین خنرانی کرد فهمیدم که بنیاد خریه کمک به بچه ها بی سرپرست که همه باید توی این مهمونی کمک کنن جین گفت یه الت دیگه هم داره که این همونیو به پاکرده تاسیس بیمارستان که دکتر اونجاهم جین از تعجب دهنم وا رفت ولی سریع خودمو جمع کردم نوبت این شد همه مبلغ کمک کردنوشو نو بگن و کمک کنن
از زبان جین
الان همه با مبلغ بالا میان کمک میکنن ات که پول نداره چرا اومده به این مهمونی
از زبان ات
نوبت من شد بین همه من بالاترین مبلغ رو گفتم همه نگام میکردن این کیه پدر جین اومد گفت ات خودتی گفتم بله خیلی سرد بخورد کردم گفت مگه شما ورشکست نشدین چطوری انقدر پولو میدی گفتم من میتونم خودمو جمع کنم انقدر پول دارم که هیچ وقت تموم نمیشه
از زبان مامان جین
وقتی ات رو دیدم سعی کردم بیخیال بشم اما اسم مبلغ رو گفت موندم که این چیکار کرده که تو پنج سال انقدر پول دارشده
(پارت۱۲)
زمان حال
دوساعت قبل از مهمونی
از زبان ات
توی خونه نشسته بودم که اقای لی زنگ زد گوشیوجواب دادم گفتم بله گفت ات دوساعت دیگه یه مهمونی بزرگ هست که دشمنمون اونجا حضور داره گفتم باشه ولی باید کارت دعوت جعلی درست کنم زنگ زدم به برادر یوری ( بچه ها داداش یوری کارای سند و پاسپورت جعلی رو واسه ات درست میکنه )عکس کارت رو فرستادم و کارت رو برام درست کرد رفتم اماده شدم کارت رو برام اورد به یوری گفتم کنار بونا بمونه رفتم مهومنی یهچند دقیقه بعد جین از پله ها اومد پایین نگاش کردم بعد نگاه مو دزدیدم گوشیم زنگ خورد نشونه های طرفو بهم داد شناسایی اش کردم وایساد بود و به اطراف نگاه میکردم که پدر جین بعد کلی سخنرانی جینو صداکرد جین رفت بالاسن به بعد از اینکه جین خنرانی کرد فهمیدم که بنیاد خریه کمک به بچه ها بی سرپرست که همه باید توی این مهمونی کمک کنن جین گفت یه الت دیگه هم داره که این همونیو به پاکرده تاسیس بیمارستان که دکتر اونجاهم جین از تعجب دهنم وا رفت ولی سریع خودمو جمع کردم نوبت این شد همه مبلغ کمک کردنوشو نو بگن و کمک کنن
از زبان جین
الان همه با مبلغ بالا میان کمک میکنن ات که پول نداره چرا اومده به این مهمونی
از زبان ات
نوبت من شد بین همه من بالاترین مبلغ رو گفتم همه نگام میکردن این کیه پدر جین اومد گفت ات خودتی گفتم بله خیلی سرد بخورد کردم گفت مگه شما ورشکست نشدین چطوری انقدر پولو میدی گفتم من میتونم خودمو جمع کنم انقدر پول دارم که هیچ وقت تموم نمیشه
از زبان مامان جین
وقتی ات رو دیدم سعی کردم بیخیال بشم اما اسم مبلغ رو گفت موندم که این چیکار کرده که تو پنج سال انقدر پول دارشده
۵.۵k
۰۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.