باران خونp27
ا/ت: کافیه دیگهههه{جیغ}
ویو نامجون
سونگ مین هر ثانیه قوی تر یشد و به ا/ت زور میگفت با صدای ا/ت رومو چرخوندم که متوجه شدم روی زمین افتاده سونگ مین اسلحه رو از روی سرم برداشت و هر دو باهام به سمت ا/ت رفتیم
نامجون: ا/ت: خوبی ؟ ا/ت؟؟ میشنوی چی میگم؟
سونگ مین: برو عقب ممکنه بهش اسیب بزنی یادت رفته کی هستی؟
نامجون: تا الان که تو میخواستی بهش اسیب بزنی بعد الان میگی من بهش اسیب میزنم؟
سونگ مین: من نمی تونم بفهمم چش شده ببین میتونی
نامجون: چه طوری؟
سونگ مین: از قدرتت استفاده کن شل مغز
نامجون: یادت رفته دو سال پیش برای این که جون ا/ت رو نجات بدم قدرتم رو بخشیدم
سونگ مین: دوسال! یعنی اون دختر ا/ت بود؟
نامجون: من از همون موقع عاشقش شدم
سونگ مین: این نزدیکی ها یه بیمارستان دیدم ببرش اونجا من باید برم
نامجون: کجا میری دقل کار بیا اینجااااا ایششششش
با تمام سرعتم ا/ت رو به سمت ماشین بردم و به سمت بیمارستان حرکت کردم وقتی رسیدیم دکتر اوردن بالای سرش و معاینه کردن که دکتر گفت
دکتر: باید ببریمش اینجا دست و پاش کمه
نامجون:باشه ولی منم میخوام کنارش باشم
دکتر: مشکلی نیست
پرستار ها با عجله ا/ت رو از صندلی عقب ماشین گذاشتن رو تخت و به سرعت به داخل بیمارستان رفتن
17 مین بعد
دکتر اومد بیرون و با جیغ و داد گفتم
نامجون: چرا اجازه ندادین بیام تو اتاق مگه بهتون تگفتم میخوا کنارش باشم؟
دکتر: ارامش خودتون رو حفظ کنید اقای کیم اینجا همه شما رو میشناسن
نامجون: باشه .. مشکله ا/ت چی بود؟
دکتر : یه مشکل قلبی مادرزادی دارن ، وقتی اعصبانی ، استرسی، نگران میشن و یا گریه میکنن کنترلی روی اعصاب و قلبشون ندارن این باعث میشه از هوش برن و اگه خیلی شدت داشته باشه خطاب به سکته قلبی میشه
نامجون: نمیشه درمانش کرد؟
دکتر: نه متاسفانه ، این مشکل مادرزادیه
نامجون: باشه ممنون کی مرخص میشن؟
دکتر: دوساعت دیگه میتونید ببرینش
نامجون: میتونم بپرسم ساعت چنده؟
دکتر: 4:13 دقیقه ! خوابتون نمیاد؟
نامجون: نه خیلی ممنون
پرش 2 ساعت بعد
ویو نامجون
سونگ مین هر ثانیه قوی تر یشد و به ا/ت زور میگفت با صدای ا/ت رومو چرخوندم که متوجه شدم روی زمین افتاده سونگ مین اسلحه رو از روی سرم برداشت و هر دو باهام به سمت ا/ت رفتیم
نامجون: ا/ت: خوبی ؟ ا/ت؟؟ میشنوی چی میگم؟
سونگ مین: برو عقب ممکنه بهش اسیب بزنی یادت رفته کی هستی؟
نامجون: تا الان که تو میخواستی بهش اسیب بزنی بعد الان میگی من بهش اسیب میزنم؟
سونگ مین: من نمی تونم بفهمم چش شده ببین میتونی
نامجون: چه طوری؟
سونگ مین: از قدرتت استفاده کن شل مغز
نامجون: یادت رفته دو سال پیش برای این که جون ا/ت رو نجات بدم قدرتم رو بخشیدم
سونگ مین: دوسال! یعنی اون دختر ا/ت بود؟
نامجون: من از همون موقع عاشقش شدم
سونگ مین: این نزدیکی ها یه بیمارستان دیدم ببرش اونجا من باید برم
نامجون: کجا میری دقل کار بیا اینجااااا ایششششش
با تمام سرعتم ا/ت رو به سمت ماشین بردم و به سمت بیمارستان حرکت کردم وقتی رسیدیم دکتر اوردن بالای سرش و معاینه کردن که دکتر گفت
دکتر: باید ببریمش اینجا دست و پاش کمه
نامجون:باشه ولی منم میخوام کنارش باشم
دکتر: مشکلی نیست
پرستار ها با عجله ا/ت رو از صندلی عقب ماشین گذاشتن رو تخت و به سرعت به داخل بیمارستان رفتن
17 مین بعد
دکتر اومد بیرون و با جیغ و داد گفتم
نامجون: چرا اجازه ندادین بیام تو اتاق مگه بهتون تگفتم میخوا کنارش باشم؟
دکتر: ارامش خودتون رو حفظ کنید اقای کیم اینجا همه شما رو میشناسن
نامجون: باشه .. مشکله ا/ت چی بود؟
دکتر : یه مشکل قلبی مادرزادی دارن ، وقتی اعصبانی ، استرسی، نگران میشن و یا گریه میکنن کنترلی روی اعصاب و قلبشون ندارن این باعث میشه از هوش برن و اگه خیلی شدت داشته باشه خطاب به سکته قلبی میشه
نامجون: نمیشه درمانش کرد؟
دکتر: نه متاسفانه ، این مشکل مادرزادیه
نامجون: باشه ممنون کی مرخص میشن؟
دکتر: دوساعت دیگه میتونید ببرینش
نامجون: میتونم بپرسم ساعت چنده؟
دکتر: 4:13 دقیقه ! خوابتون نمیاد؟
نامجون: نه خیلی ممنون
پرش 2 ساعت بعد
۵.۲k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.