مافیای جذاب من
مافیای جذاب من
P_¹⁴
حموم کردن اومدن بیرون و بعدش آماده شدن رفتن پایین
+سلام
_سلام
=سلام ظهر تون بخیر
ا/ت: سلام
جیمین: سلام ظهر شماهم بخیر(خنده)
+بیاد بشینید برا تون ناهار بکشم ساع.... آ فکنم اومدن مینسوک درو باز کن
&چرا من هی ا/ت
ا /ت: اسم تورو گفت نه من
&سانسوره سانسور
ا/ت: انگشته وسط بهت
+ا/ت
ا/ت: چیه
+فکردی نمیدونم بهش چی گفتی
ا/ت: ببخشید
مینسوک درو باز کرد و مامان بابای جیمین بودن (اینجا یه چیزی بگم که پیچیده میشه
ببینید تو تمام پارت ها یونا یعتی ☆این با جیمین خواهر برادرن ولی نمی خواستم فلا مینسوک و ا/ت بفهمن یعنی نمی خواستن این دوتا بدونن و جیمینم نمی دونه یونا و مینسوک قرار میزارن)(نفهمیدید بگید توضیح بدم)
&عه لام یونا تو اینجا چیکار میکنی
☆خب
(مادر جیمین♡ پدر جیمین✓)
♡عا نمیدونستین یونا جیمین خواهر برادرن
&آ.. آها
✓بریم تو(انگار خونشونه)
اومدن تو
جیمین: مامان بابا یونا
♡☆✓سلام
+_=ا/ت: سلام
جیمین: اومدین اینجا واست گی
✓ببخشید ساعت 9عقد میکنید
ا/ت: ای وای یادم رفته بود
جیمین: چی نو کله پوک تو میمونه
ا/ت: یا.... ای خدا داشتم مجردی میکردم اومدی ها اینو گذاشتی وسط زندگیم پا چید هی
♡عروسم ناراحت نباش. چند وقد باهاش بگردی مچ میشید
ا/ت: اوکی.... عه یونا
☆سلام
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی خنگول
☆نباید بیام مراسم عقد داداشم
ا/ت: ش.. شما خواهر برادرید
☆آره جیمین گفپ فعلا نگیم
ا/ت: هی تو جیمین چرا نگفتی ها
جیمین: آخه گفتم شاید...
ا/ت: خفه نشنوم
جیمین: چشم
ا/ت: گفتم خفه
جیمین:......
ا/ت: خوبه حالا بیا بریم باهن لباسمو بپوشم الان میکاپرا میان موهامو که درست میکنن آرایشمم میکنن نمیتونم لباسمو بپوشم
☆اوکی
گوشیه یونا
&هی یونا بیا یلحظه تو اتاقم
☆چرا
&کارت دارم
☆باش
پایان
☆میشه قبلش برم دستشویی
ا/ت: آره
☆کجاشت
ا/ت: جفت اتاق داداشم
☆مرسی باش
رفتم بالا
تق تق
&بیا (عصبی)
☆چیزی شده
&تو.....
خب یت پارد دیگه هم ساعت میوویسم الان میزارم
😊
P_¹⁴
حموم کردن اومدن بیرون و بعدش آماده شدن رفتن پایین
+سلام
_سلام
=سلام ظهر تون بخیر
ا/ت: سلام
جیمین: سلام ظهر شماهم بخیر(خنده)
+بیاد بشینید برا تون ناهار بکشم ساع.... آ فکنم اومدن مینسوک درو باز کن
&چرا من هی ا/ت
ا /ت: اسم تورو گفت نه من
&سانسوره سانسور
ا/ت: انگشته وسط بهت
+ا/ت
ا/ت: چیه
+فکردی نمیدونم بهش چی گفتی
ا/ت: ببخشید
مینسوک درو باز کرد و مامان بابای جیمین بودن (اینجا یه چیزی بگم که پیچیده میشه
ببینید تو تمام پارت ها یونا یعتی ☆این با جیمین خواهر برادرن ولی نمی خواستم فلا مینسوک و ا/ت بفهمن یعنی نمی خواستن این دوتا بدونن و جیمینم نمی دونه یونا و مینسوک قرار میزارن)(نفهمیدید بگید توضیح بدم)
&عه لام یونا تو اینجا چیکار میکنی
☆خب
(مادر جیمین♡ پدر جیمین✓)
♡عا نمیدونستین یونا جیمین خواهر برادرن
&آ.. آها
✓بریم تو(انگار خونشونه)
اومدن تو
جیمین: مامان بابا یونا
♡☆✓سلام
+_=ا/ت: سلام
جیمین: اومدین اینجا واست گی
✓ببخشید ساعت 9عقد میکنید
ا/ت: ای وای یادم رفته بود
جیمین: چی نو کله پوک تو میمونه
ا/ت: یا.... ای خدا داشتم مجردی میکردم اومدی ها اینو گذاشتی وسط زندگیم پا چید هی
♡عروسم ناراحت نباش. چند وقد باهاش بگردی مچ میشید
ا/ت: اوکی.... عه یونا
☆سلام
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی خنگول
☆نباید بیام مراسم عقد داداشم
ا/ت: ش.. شما خواهر برادرید
☆آره جیمین گفپ فعلا نگیم
ا/ت: هی تو جیمین چرا نگفتی ها
جیمین: آخه گفتم شاید...
ا/ت: خفه نشنوم
جیمین: چشم
ا/ت: گفتم خفه
جیمین:......
ا/ت: خوبه حالا بیا بریم باهن لباسمو بپوشم الان میکاپرا میان موهامو که درست میکنن آرایشمم میکنن نمیتونم لباسمو بپوشم
☆اوکی
گوشیه یونا
&هی یونا بیا یلحظه تو اتاقم
☆چرا
&کارت دارم
☆باش
پایان
☆میشه قبلش برم دستشویی
ا/ت: آره
☆کجاشت
ا/ت: جفت اتاق داداشم
☆مرسی باش
رفتم بالا
تق تق
&بیا (عصبی)
☆چیزی شده
&تو.....
خب یت پارد دیگه هم ساعت میوویسم الان میزارم
😊
۳۶.۷k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.