🚨 یک جو غیرتی که در وجود رضاخان نبود!
🚨 یک جو غیرتی که در وجود رضاخان نبود!
📆 ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، دولت انگلیس پس از اخراج #رضاخان از ایران،
فرزندش محمدرضا را به عنوان شاه ایران انتخاب کرد.
◀ #حسین_فردوست، نزدیکترین شخص به محمدرضا پهلوی، در این باره میگوید:
🔽 «بعدازظهر یکی از روزهای نهم یا دهم شهریور، ولیعهد به من گفت: «همین امروز به سفارت انگلیس مراجعه کن. در آنجا فردی است به نام ترات که رئیس اطلاعات انگلیس در ایران است و دربارة وضع من با او صحبت کن.»
🔽 من به سفارت انگلیس تلفن کردم. ترات مقداری صحبت کرد و گفت که محمدرضا طرفدار شدید آلمانها است و ما اطلاعات دقیق داریم که او دائماً به رادیوهایی که در ارتباط با جنگ است گوش میدهد و نقشهای دارد که خود تو پیشرفت آلمان در جبههها را برایش در آن نقشه با سنجاق مشخّص میکنی! من جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیداً جا خورد که از کجا میداند که من به رادیو گوش میدهم.
🔽 شب بعد، به ترات گفتم که محمدرضا گفته که نقشهها را پاره میکنم و رادیوی بیگانه هم گوش نمیدهم، مگر آن رادیوهایی که با اجازه شما باشد. ترات گفت: «خوب، ببینیم که آیا او در این بیانش، صداقت دارد یا نه؟!» چهار یا پنج روز پس از اوّلین ملاقات، ترات گفت: «محمدرضا پیشنهادات ما را انجام داده و این خوب است، ولی روسها صراحتاً مخالف سلطنت هستند و خواستار رژیم جمهوری در ایران میباشند! آمریکاییها هم بیتفاوتند و بیشتر هم چون رژیم جمهوری را میشناسند به آن راغبند. ولی خود ما به سلطنت علاقمندیم.
🔽 بالاخره ۲۴ شهریور بود که ترات به من گفت: «با عجله همین امشب ترتیب کار را بده و هر چه زودتر محمدرضا به مجلس برود و سوگند بخورد و تأخیری در کار نباشد.»
📎 ظهور و سقوط #سلطنت پهلوی، ارتشبد حسین #فردوست، ص ۱۰۰ تا ۱۰۴، با تلخیص
🔽 آیتالله خامنهای: «رضای پهلوی -رضاخان- به وسیلهی انگلیسها آمد سرِ کار، بعد در دوران شروع جنگ، گرایش به آلمانها پیدا کرد؛ معمار آلمانی بیاید، مهندس آلمانی بیاید، اینها انگلیسها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان [هم] به او گفتند برو؛ و رفت.
🔽 خیلی خب انگلیسها پیغام دادند [به رضاخان] که باید تو بروی! تو اگر مَردی، اگر انسانی، اگر غیرتی در وجود تو هست، اگر یک جو غیرت داری، بگو نمیروم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخیر، بلند شد رفت خانهی محمّدعلی فروغی که دلّال و عامل انگلیسها بود و واسطه بود، گفت که بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشین در اختیارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طریق راههای مختلف رفت تا دَم دریا و سوار کشتیاش کردند و بردند.
📆 ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، دولت انگلیس پس از اخراج #رضاخان از ایران،
فرزندش محمدرضا را به عنوان شاه ایران انتخاب کرد.
◀ #حسین_فردوست، نزدیکترین شخص به محمدرضا پهلوی، در این باره میگوید:
🔽 «بعدازظهر یکی از روزهای نهم یا دهم شهریور، ولیعهد به من گفت: «همین امروز به سفارت انگلیس مراجعه کن. در آنجا فردی است به نام ترات که رئیس اطلاعات انگلیس در ایران است و دربارة وضع من با او صحبت کن.»
🔽 من به سفارت انگلیس تلفن کردم. ترات مقداری صحبت کرد و گفت که محمدرضا طرفدار شدید آلمانها است و ما اطلاعات دقیق داریم که او دائماً به رادیوهایی که در ارتباط با جنگ است گوش میدهد و نقشهای دارد که خود تو پیشرفت آلمان در جبههها را برایش در آن نقشه با سنجاق مشخّص میکنی! من جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیداً جا خورد که از کجا میداند که من به رادیو گوش میدهم.
🔽 شب بعد، به ترات گفتم که محمدرضا گفته که نقشهها را پاره میکنم و رادیوی بیگانه هم گوش نمیدهم، مگر آن رادیوهایی که با اجازه شما باشد. ترات گفت: «خوب، ببینیم که آیا او در این بیانش، صداقت دارد یا نه؟!» چهار یا پنج روز پس از اوّلین ملاقات، ترات گفت: «محمدرضا پیشنهادات ما را انجام داده و این خوب است، ولی روسها صراحتاً مخالف سلطنت هستند و خواستار رژیم جمهوری در ایران میباشند! آمریکاییها هم بیتفاوتند و بیشتر هم چون رژیم جمهوری را میشناسند به آن راغبند. ولی خود ما به سلطنت علاقمندیم.
🔽 بالاخره ۲۴ شهریور بود که ترات به من گفت: «با عجله همین امشب ترتیب کار را بده و هر چه زودتر محمدرضا به مجلس برود و سوگند بخورد و تأخیری در کار نباشد.»
📎 ظهور و سقوط #سلطنت پهلوی، ارتشبد حسین #فردوست، ص ۱۰۰ تا ۱۰۴، با تلخیص
🔽 آیتالله خامنهای: «رضای پهلوی -رضاخان- به وسیلهی انگلیسها آمد سرِ کار، بعد در دوران شروع جنگ، گرایش به آلمانها پیدا کرد؛ معمار آلمانی بیاید، مهندس آلمانی بیاید، اینها انگلیسها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان [هم] به او گفتند برو؛ و رفت.
🔽 خیلی خب انگلیسها پیغام دادند [به رضاخان] که باید تو بروی! تو اگر مَردی، اگر انسانی، اگر غیرتی در وجود تو هست، اگر یک جو غیرت داری، بگو نمیروم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخیر، بلند شد رفت خانهی محمّدعلی فروغی که دلّال و عامل انگلیسها بود و واسطه بود، گفت که بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشین در اختیارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طریق راههای مختلف رفت تا دَم دریا و سوار کشتیاش کردند و بردند.
۲.۸k
۲۵ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.