Oblivion of the mafia part 4
جیمین: هویی یواش تر شما حساب مارو هک کردین مثلا
سوک یونگ: بهت دادیم پولت رو
تهیونگ: راس میگه شمام باید بدهی تون پرداخت کنین
سومین: کاری به سوک یونگ نداشته باش
جیمین: چه بدهی
تهیونگ: یه میلیون دلار کمه
جیمین: خب پس باید برامون کار کنین
سوک یونگ: چییی من عمرا برای تو یکی کار کنم
سومین: بهت میدمش ولمون کن عوضی
تهیونگ: ببرینشون امارت
.. بله ارباب
سومین: عوضی
اونارو بردن
گوشی تهیونگ. زنگ خورد
تهیونگ: بله
.. انیو
تهیونگ: انیو
.. تو جیمین بیاین کارتون داریم
تهیونگ: بابا کار داریم
بابای تهیونگ: نه زود بیاین
جیمین: چی شده
تهیونگ: بریم پیششون ببینیم باز چیکار میکنن
رفتن
بابای تهیونگ: یه پارتی داریم یجور معاملست
باید بریم
تهیونگ: خب
بابای جیمین: باید به صورت زوج وارد شین
تهیونگ: وات
جیمین: وات د
بابای تهیونگ: با یه دختر منظورمه(منحرفا😁)
تهیونگ: تموم شد
باباشون: اره
خب ما بریم یه فکری میکنیم
جیمین: سلام بر بدبختی الا چیکار کنیم
تهیونگ: نم.. سومین و سوک یونگ
جیمین: ها؟؟ قبول میکنن؟
تهیونگ: اره اگه بذاریم برن
برگردیم پیش سومین و سوک یونگ
سومین: اون عوضیا جی باخودشون فک کردن
سوک یونگ: بذار بیان میرم تا میخورن میزنمشون
ته جیمین رسیدن
تهیونگ: اجوما کجان
اجوما: اتاقشون
جیمین: بدو
رفتن در باز کردن
سومین و سوک یونگ: هوشششششش
جیمین: ته اینا بخوان جلو اونا حرف بزنن فک کنم هیچ معامله ایی نکنن هیچی یه تیر تو مغزشون خالی کنن
تهیونگ: ادبم یادشون میدیم(میدونستی تو خیلی منحرفی اره با اتو عم که میخونی😂)
سومین: مشکل روحی روانی داری بزار بریم
تهیونگ: اگه بتونین باهامون بیاین پارتی ولتون میکنیم
سومین: هه تو گفتی منم باور کردم
تهیونگ: خب مجبورین بیاین
سومین: نههههه نمیایم
تهیونگ: ارهههه میاین
سومین: نههههه
تهیونگ: ارهههه
جیمین: فک کنم تا صبح همینجوری باشین پاشین بریم بیرون لباس بخریم
سوک یونگ: عررر واقعا فک کردی باهاتون میایم😂
جیمین: اره خانوم کوچولو مشکلیه😏
سومین: ز خیال باطن
تهیونگ: پولم بهتون میدیم
سومین: مثلا چقدر
تهیونگ: اون یه میلیون دلار نمی خواد بدی
سومین و سوک یونگ: قبولهههههه
سوک یونگ خب نقش ما تو اون پارتی چیه؟
سومین: مطمئنم خدمتکاری چیزی
جیمین: یه جورایی اره
سوک یونگ: نهههههه
جیمین: خب تو مال من
سوک یونگ: مگه من وسیلم که مال تو باشم😤
تهیونگ: شما باید نقش دوس دخترامون بازی کنین
سومین: وات د.. تب داری
جیمین: از خداتونم باشه
سومین: من بخوام از خدام نباشه باید کیو ببینم
جیمین: پولا رو
سوک یونگ: درس حرف بزن ببینم
تهیونگ: بازم کر شدین
سومین: خودتی😜
تهیونگ: پاشین زود دیره برین حاضر شین
سومین: جناب کیم میدونستی خیلی خنگ تشریف داری(خودتی😂)
تهیونگ:مشکلت چیه
سوک یونگ: بهت دادیم پولت رو
تهیونگ: راس میگه شمام باید بدهی تون پرداخت کنین
سومین: کاری به سوک یونگ نداشته باش
جیمین: چه بدهی
تهیونگ: یه میلیون دلار کمه
جیمین: خب پس باید برامون کار کنین
سوک یونگ: چییی من عمرا برای تو یکی کار کنم
سومین: بهت میدمش ولمون کن عوضی
تهیونگ: ببرینشون امارت
.. بله ارباب
سومین: عوضی
اونارو بردن
گوشی تهیونگ. زنگ خورد
تهیونگ: بله
.. انیو
تهیونگ: انیو
.. تو جیمین بیاین کارتون داریم
تهیونگ: بابا کار داریم
بابای تهیونگ: نه زود بیاین
جیمین: چی شده
تهیونگ: بریم پیششون ببینیم باز چیکار میکنن
رفتن
بابای تهیونگ: یه پارتی داریم یجور معاملست
باید بریم
تهیونگ: خب
بابای جیمین: باید به صورت زوج وارد شین
تهیونگ: وات
جیمین: وات د
بابای تهیونگ: با یه دختر منظورمه(منحرفا😁)
تهیونگ: تموم شد
باباشون: اره
خب ما بریم یه فکری میکنیم
جیمین: سلام بر بدبختی الا چیکار کنیم
تهیونگ: نم.. سومین و سوک یونگ
جیمین: ها؟؟ قبول میکنن؟
تهیونگ: اره اگه بذاریم برن
برگردیم پیش سومین و سوک یونگ
سومین: اون عوضیا جی باخودشون فک کردن
سوک یونگ: بذار بیان میرم تا میخورن میزنمشون
ته جیمین رسیدن
تهیونگ: اجوما کجان
اجوما: اتاقشون
جیمین: بدو
رفتن در باز کردن
سومین و سوک یونگ: هوشششششش
جیمین: ته اینا بخوان جلو اونا حرف بزنن فک کنم هیچ معامله ایی نکنن هیچی یه تیر تو مغزشون خالی کنن
تهیونگ: ادبم یادشون میدیم(میدونستی تو خیلی منحرفی اره با اتو عم که میخونی😂)
سومین: مشکل روحی روانی داری بزار بریم
تهیونگ: اگه بتونین باهامون بیاین پارتی ولتون میکنیم
سومین: هه تو گفتی منم باور کردم
تهیونگ: خب مجبورین بیاین
سومین: نههههه نمیایم
تهیونگ: ارهههه میاین
سومین: نههههه
تهیونگ: ارهههه
جیمین: فک کنم تا صبح همینجوری باشین پاشین بریم بیرون لباس بخریم
سوک یونگ: عررر واقعا فک کردی باهاتون میایم😂
جیمین: اره خانوم کوچولو مشکلیه😏
سومین: ز خیال باطن
تهیونگ: پولم بهتون میدیم
سومین: مثلا چقدر
تهیونگ: اون یه میلیون دلار نمی خواد بدی
سومین و سوک یونگ: قبولهههههه
سوک یونگ خب نقش ما تو اون پارتی چیه؟
سومین: مطمئنم خدمتکاری چیزی
جیمین: یه جورایی اره
سوک یونگ: نهههههه
جیمین: خب تو مال من
سوک یونگ: مگه من وسیلم که مال تو باشم😤
تهیونگ: شما باید نقش دوس دخترامون بازی کنین
سومین: وات د.. تب داری
جیمین: از خداتونم باشه
سومین: من بخوام از خدام نباشه باید کیو ببینم
جیمین: پولا رو
سوک یونگ: درس حرف بزن ببینم
تهیونگ: بازم کر شدین
سومین: خودتی😜
تهیونگ: پاشین زود دیره برین حاضر شین
سومین: جناب کیم میدونستی خیلی خنگ تشریف داری(خودتی😂)
تهیونگ:مشکلت چیه
۵.۶k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.