I hate you
part ①②
هیون: واسه چی اینو میگید " سرد"
نامو: حتی کلاس های ژیمناستیک کذراته و بوکستونم بهتون گفتن بخاطر مهارت بالا بهتره نرید کلاس از این به بعد خودتون زاید برای خودتون تصمیم بگیرید فعلا
رفتم بیرون رفتم تو انباریه اتاقم ببینم هیچی مونده که حل کنم دیدم خیر نمونده هرچی بودو ریختم نو انباری و در انباری رو بسم زمستون بود میتونستم حد اقل یه کاری که مفید باشه لنجام بدم رفتم یه تیشرت مشکی و و یه شلوار مام مشکی برداشتمو لباسامو عوض کردم و کفشامو پوشیدم و لباشمو تو شلوارم گذاشتم و کمربندمو بستم دستبند قرمزمم بردلشتم و درو دستم بستم یکی از ذوباره تو کمدم گشتم که چیزی روی این لباسمو بپوشتم مه پیدا کردم و پوشیدم موهامو بستم و گوشیمو به همراه سوییچ ماشینم برداشتم و رفتم بیرون سوار ماشینم شدم و رفتم جنگل چندتا اتوبوس مخصوص اردو هم بود ماشینمو با فاصله ازشون گذاشتم و رفتم تو جنگل تا رسیدم محل مورد نیازم خیلی از دانش اموزا اونجا بودن تصمیم گرفتم ماسکمو بزنم و بعد برم تا ماسکمو زدم یکی صدام زد
دیا: ببخشید جناب شما کی هستین
مارا: اشنا به نظر نمیاین
یورا: دانش اموزای خلم نوه میان جنگل دلیل نمیشه که اشنا باشن
سوا: چند سالته درست تموم شده
هیون: من ۲۲ سالمه درسمم تموم شده " سرد"
سوا: چطوری ما هم ۲۲ سالمونه ولی هنوز ۱ سال و نیم دیگه باید درس بخونیم
لینو: احتمالا مهارت زیادی داشته یا دانشش زیاد بوده
برگشتم و رفتم دم دره نشستم اهنگ گذاشتم و نشستم دانش اموزاشون همراهی میکردن به همراه اهنگ که اهنگ تموم شد
هیونا: ببخشید چرا ماسک زدین
سوا: اینا رو بزار کنار پوستش از منو تو روشن تره عرررر
یونگبوک: منم پوستم از تو روشن تره
هیونا: خفه فیلیکس تو کلا از همه بهتری
مدیر: بچه ها با بقیه کاری نداشته باشین شاید از لحاظ جسمی خوب باشن از لحاظ روحی که خوب نیستن
هیون: ساکت بشین "سرد"
سونا: چرا؟ ما اومدیم اردو تو مزاحمی
گوشیمو برداشتم و رفتم یه جای خیلی دور تر ولی هی چندتاشون دنبالم میومدن
هیون: ادم ندیدین " سرد"
مدیر: بچه ها بیاین مینوایم بریم
رفتن منم نیم ساعت اهنگ گوش دادم وقتی رفتم پیش ماشینم دیدم وایسادن دارن عکس میگیرن
به اتوبوس تکیه دادم
دیا: بیا اینور
رفتم کنار
هیونا: خب فقط تکیه داده بود بیچاره چیکارش داری دیا
هیون: عکس گرفتنتون تموم شد " سرد"
مارا: به تو چت مردتکیه ی هول چرا داری به ما نگا میکنی
هیون: دارم میبینم بعد از ۳ سال تو خونه اومدم الان که اومدم بیرون مردم تغییر کردن یا تمون اوضین مه مطمئن شدم هنوز عوضی موندن " سرد "
رفتم ماشینمو روشن کردم که برم اوما چند نفرشون نزاشتن
سوجون: میدونی ما یه وقتی قلدر اکادمی بودیم الانم میتونیم بخاطر توهین به اینا بکشیمت
هیون:
هیون: واسه چی اینو میگید " سرد"
نامو: حتی کلاس های ژیمناستیک کذراته و بوکستونم بهتون گفتن بخاطر مهارت بالا بهتره نرید کلاس از این به بعد خودتون زاید برای خودتون تصمیم بگیرید فعلا
رفتم بیرون رفتم تو انباریه اتاقم ببینم هیچی مونده که حل کنم دیدم خیر نمونده هرچی بودو ریختم نو انباری و در انباری رو بسم زمستون بود میتونستم حد اقل یه کاری که مفید باشه لنجام بدم رفتم یه تیشرت مشکی و و یه شلوار مام مشکی برداشتمو لباسامو عوض کردم و کفشامو پوشیدم و لباشمو تو شلوارم گذاشتم و کمربندمو بستم دستبند قرمزمم بردلشتم و درو دستم بستم یکی از ذوباره تو کمدم گشتم که چیزی روی این لباسمو بپوشتم مه پیدا کردم و پوشیدم موهامو بستم و گوشیمو به همراه سوییچ ماشینم برداشتم و رفتم بیرون سوار ماشینم شدم و رفتم جنگل چندتا اتوبوس مخصوص اردو هم بود ماشینمو با فاصله ازشون گذاشتم و رفتم تو جنگل تا رسیدم محل مورد نیازم خیلی از دانش اموزا اونجا بودن تصمیم گرفتم ماسکمو بزنم و بعد برم تا ماسکمو زدم یکی صدام زد
دیا: ببخشید جناب شما کی هستین
مارا: اشنا به نظر نمیاین
یورا: دانش اموزای خلم نوه میان جنگل دلیل نمیشه که اشنا باشن
سوا: چند سالته درست تموم شده
هیون: من ۲۲ سالمه درسمم تموم شده " سرد"
سوا: چطوری ما هم ۲۲ سالمونه ولی هنوز ۱ سال و نیم دیگه باید درس بخونیم
لینو: احتمالا مهارت زیادی داشته یا دانشش زیاد بوده
برگشتم و رفتم دم دره نشستم اهنگ گذاشتم و نشستم دانش اموزاشون همراهی میکردن به همراه اهنگ که اهنگ تموم شد
هیونا: ببخشید چرا ماسک زدین
سوا: اینا رو بزار کنار پوستش از منو تو روشن تره عرررر
یونگبوک: منم پوستم از تو روشن تره
هیونا: خفه فیلیکس تو کلا از همه بهتری
مدیر: بچه ها با بقیه کاری نداشته باشین شاید از لحاظ جسمی خوب باشن از لحاظ روحی که خوب نیستن
هیون: ساکت بشین "سرد"
سونا: چرا؟ ما اومدیم اردو تو مزاحمی
گوشیمو برداشتم و رفتم یه جای خیلی دور تر ولی هی چندتاشون دنبالم میومدن
هیون: ادم ندیدین " سرد"
مدیر: بچه ها بیاین مینوایم بریم
رفتن منم نیم ساعت اهنگ گوش دادم وقتی رفتم پیش ماشینم دیدم وایسادن دارن عکس میگیرن
به اتوبوس تکیه دادم
دیا: بیا اینور
رفتم کنار
هیونا: خب فقط تکیه داده بود بیچاره چیکارش داری دیا
هیون: عکس گرفتنتون تموم شد " سرد"
مارا: به تو چت مردتکیه ی هول چرا داری به ما نگا میکنی
هیون: دارم میبینم بعد از ۳ سال تو خونه اومدم الان که اومدم بیرون مردم تغییر کردن یا تمون اوضین مه مطمئن شدم هنوز عوضی موندن " سرد "
رفتم ماشینمو روشن کردم که برم اوما چند نفرشون نزاشتن
سوجون: میدونی ما یه وقتی قلدر اکادمی بودیم الانم میتونیم بخاطر توهین به اینا بکشیمت
هیون:
۳.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.