دوست پسر مافیای من پارت ۱۰=

دوست پسر مافیای من پارت ۱۰=
فلشک بک به عمارت کوک
=:امروز تولدم بود کلی مهمون دعوت میسو رو هم دعوت کردم امروز میخوام جلوی همه بهش اعتراف کنم ازش خواستگاری کنم
+:حاضر شدم دیگ ساعت ۶ بود ی لباس باز پوشیدم میکاپ غلیظ کردم رفتم
_:تهیونگ منو گذاشت عمارت تا حاضر شم
×:ی دقیقه وایسا مینسو رفتم جلو لباشو بوسیدم بهش گفتم
×:اگ لباس باز بپوشی من میدونم با تو در ضمن آرایش غلیظ هم نکن ک تو چشم باشی حواست باشه
_:خیلی باشه توام ک
رفتم توی عمارت
_:سلام چطوری میسو
+:چه عجب بانو اومدی
_:آره منم میام تولد کوک
+:وا چرا؟
_:کوک دوست صمیمی تهیونگه
+:عع چه باحال پس حاضر شو راستی چجوری باهم کردید بکید ببینم
_:کل ماجرارو با تموم جزئیات تعریف کردم
+:او چقد باحال
_:راستی قرار تو با کدک چطور بود
+:خوب بود راستش وقتی دیدمش قلبم داشت از بدنم میزد بیرون به دلم خیلی نشست
_:اووو چه شکلی بود
+:وایی خیلی هیکلی و خوش قد بلند بود
_:میسو نمیدونی تهیونگ چه سیسپک هایی داشت😭
+:آره به نظر هیکل کوک هم خیلی خوب به نظر میومد
_:آره من برم حاضر شم بریم باهم
+:تهیونگ نمیاد دنبالت ؟
_:گفتم بهش با تو میام
+:خوبه برو حاضر شو بریم



حماااییتتت💜💜🧷🧷