فیک پسر عموی غیرتی
پارت ۶
جانگ سون . بلاخره رسیدیم پاریس
لانا.خیلی خسته کنندس
الکس.برای تو چون یه هفته اینجا بودی
لانا.هوف
رز.من یه جزیره میشناسم میشه بریم اونجا (خب بچها این جزیره خیالیه و توی دنیای واگعی وجود نداره)
لانا.خیلی هم خوب
لینا.پس لتس گووووو
الکس.خوب من بلیت کشتی بگیرم ؟
جانگ سون.اره
الکس بس بریم
*باهم رفتیم که سوار کشتی بشیم و همونجا بلیت بگیریم توی راه اصلا جون وون حرف نمیزد و تو خودش بود یعنی انقد به خاطرش تو فکره انقد تو افکارم غرق شده بودم که صدای الکس رو نشنیدم *
الکس.رسیدیما
لانا .ام آها
*از ماشین پیاده شدیم و رفتیم سوار کشتی شدیم *
* جون وون.رفتم یه جای که دور از بچه ها بود نشستم و داشتم به لانا توی هواپیما فکر میکردم یعنی واقعا عاشقش شدم اما من که ازش متنفر بودم وقتی که اومد تو بغلم یه حس عجیبی داشتم انگار بغلش آرامش بود وای پسر بسته اون یه هوسه زود گذره آره زود تموم میشه پس با قلبش بازی نکن *
لانا.چقد هوا خوبه
رز.اره خیلی
لینا.دلم شنا میخاد
جانگ سون .نهههه یه وقت عشقم غرق میشه
لانا.مثل اینکه نمیدونی که مدال طلا داره
جانگ سون.عه
الکس.بچها جون وون رو ندیدید
رز.نه
الکس . ای خدا از دست این پسر من برم دنبالش بگردم
لینا.ام ددی (آروم دم گوش جانگ سون)
جانگ سون.جانم
لینا.کجا لباسامون رو عوض کنیم
جانگ سون.بیا دنبالم
رز.یاا ما هم میخایم عوض کنیمااا
جانگ سون .شما هم بیاین
*باهم رفتیم توی اتاقک کوچیک که لباس ساحلی پوشیدیم مال من از همه باز تر بود مال رز و لینا یه لباس بلند بود اما مال من یه ش.رت و س.وتین بود برای من عادی بود چون مدلم و همیشه لباس باز میپوشم بعد از اینکه پوشیدیم رفتیم بیرون *
جانگ سون . بلاخره رسیدیم پاریس
لانا.خیلی خسته کنندس
الکس.برای تو چون یه هفته اینجا بودی
لانا.هوف
رز.من یه جزیره میشناسم میشه بریم اونجا (خب بچها این جزیره خیالیه و توی دنیای واگعی وجود نداره)
لانا.خیلی هم خوب
لینا.پس لتس گووووو
الکس.خوب من بلیت کشتی بگیرم ؟
جانگ سون.اره
الکس بس بریم
*باهم رفتیم که سوار کشتی بشیم و همونجا بلیت بگیریم توی راه اصلا جون وون حرف نمیزد و تو خودش بود یعنی انقد به خاطرش تو فکره انقد تو افکارم غرق شده بودم که صدای الکس رو نشنیدم *
الکس.رسیدیما
لانا .ام آها
*از ماشین پیاده شدیم و رفتیم سوار کشتی شدیم *
* جون وون.رفتم یه جای که دور از بچه ها بود نشستم و داشتم به لانا توی هواپیما فکر میکردم یعنی واقعا عاشقش شدم اما من که ازش متنفر بودم وقتی که اومد تو بغلم یه حس عجیبی داشتم انگار بغلش آرامش بود وای پسر بسته اون یه هوسه زود گذره آره زود تموم میشه پس با قلبش بازی نکن *
لانا.چقد هوا خوبه
رز.اره خیلی
لینا.دلم شنا میخاد
جانگ سون .نهههه یه وقت عشقم غرق میشه
لانا.مثل اینکه نمیدونی که مدال طلا داره
جانگ سون.عه
الکس.بچها جون وون رو ندیدید
رز.نه
الکس . ای خدا از دست این پسر من برم دنبالش بگردم
لینا.ام ددی (آروم دم گوش جانگ سون)
جانگ سون.جانم
لینا.کجا لباسامون رو عوض کنیم
جانگ سون.بیا دنبالم
رز.یاا ما هم میخایم عوض کنیمااا
جانگ سون .شما هم بیاین
*باهم رفتیم توی اتاقک کوچیک که لباس ساحلی پوشیدیم مال من از همه باز تر بود مال رز و لینا یه لباس بلند بود اما مال من یه ش.رت و س.وتین بود برای من عادی بود چون مدلم و همیشه لباس باز میپوشم بعد از اینکه پوشیدیم رفتیم بیرون *
۴.۵k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.