پارت4 فیک.شرط بندی مافیا✨️🌓🥀
صدای تیر کل خونه رو برداشت........
یونجی با تفنگ بای خودشو بخاطر تهیونگ کشت
تهیونگ: وای بخاطر من ..... یونجی اشکال نداره لطفا اینطوری نکن
دستای یونجی که داشت میلرزید رو رو گرفت پیشونی یونجی رو بوس کرد گفت
تهیونگ: همه چی تموم شد من کنارتم
یونجی: من کشتمش من ادم کشتم من قاتلمممم
تهیونگ: تو هیچ کاری نکردی
تهیونگ یونجی رو بغل کرد برد تو اتاقشون
سر یونجی روی پاهای تهیونگ بود و خوابش برده بود
تهیونگ: چقدر خوشگله اولین باره انقدر یکی برام مهمه
(تهیونگ قبل اینکه یونجی بیاد دختر باز. اصل بود)
صبح شد یونجی پاشد دید جلوش آرایشگرا با یه لباس مشکلی جذاب نشستن
آرایشگرا: خانم پاشید برای عروسیتون باید آماده شین
یونجی: چرا لباس عروسم مشکیه
آرایشگر: لباس عروس مافیایی رنگش سیاهه
یونجی آماده شد بیرون اومد
تهیونگ محو زیبایی یونجی شده بود
یونجی محو زیبایی تهیونگ شده بود
ازدواج شونو تموم کردن به دارک ترین شکل ممکن
تهیونگ: من یادم رفت لب عروسم رو بوس کنم
یونجی: نه نمیشه
تهیونگ یهو یونجی رو بوس کرد🫠😊🥰
یونجی هم لب تهیونگ رو بوسید❤️✨️😳
تهیونگ: لطفا توجه کنید من پدرخوانده این گروه مافیا یونجی زنم رو معاون خودم میکنم
همه جلو یونجی تعظیم کردن
یونجی: خستم بریم خونمون
تهیونگ: خونه کجا بریم پارتی
وقتی رفتن بار همه دخترای اونجا تهیونگ رو میشناختن
یه دخترش اومد لب تهیونگ رو بوسید/=
یونجی: چرا این کار رو میکنی تهیونگ
تهیونگ: دلم میخواد تو که منو دوست نداری پس به تو ربطی نداره
یونجی حسودیش شده بود
یونجی رفت یه پسر جذاب رو بغل کرد باهاش رقصید بدونه اینکه صورت شو ببینه اون پسره محو یونجی شده بود
همین که یونجی خواست بره لبشو ببوسه
تهیونگ یونجی رو کشید تو بغلش
تهیونگ: داری چیکار میکنی
یونجی: توکه مال من نیستی پس ولم کن
تهیونگ؛ من شوهرتم
بعد لبای یونجی رو بوس کرد باهاش رقصید
دید دارن به یونجی نگا میکنن کتش رو انداخت روی یونجی
یونجی مست شده بود: تو بهترین آدم زندگیمی
تهیونگ: مست شدی چرت میگی
رفتن خونه تهیونگ یونجی رو گذاشت روی تخت
یونجی:مست بود گفت مگه شب عروسی شبو با هم نمیگذرونن
تهیونگ رو کشید سمت خودش لباشو بوس کرد تهیونگ هم بوسش میکرد
خلاصه....... شبو باهم گذروندن
صبح یونجی: جیغغغغغغغغغغغغع پاشو منحرف عوضی
لطفا فحش ندین🤣🤣✨️🌓
یونجی با تفنگ بای خودشو بخاطر تهیونگ کشت
تهیونگ: وای بخاطر من ..... یونجی اشکال نداره لطفا اینطوری نکن
دستای یونجی که داشت میلرزید رو رو گرفت پیشونی یونجی رو بوس کرد گفت
تهیونگ: همه چی تموم شد من کنارتم
یونجی: من کشتمش من ادم کشتم من قاتلمممم
تهیونگ: تو هیچ کاری نکردی
تهیونگ یونجی رو بغل کرد برد تو اتاقشون
سر یونجی روی پاهای تهیونگ بود و خوابش برده بود
تهیونگ: چقدر خوشگله اولین باره انقدر یکی برام مهمه
(تهیونگ قبل اینکه یونجی بیاد دختر باز. اصل بود)
صبح شد یونجی پاشد دید جلوش آرایشگرا با یه لباس مشکلی جذاب نشستن
آرایشگرا: خانم پاشید برای عروسیتون باید آماده شین
یونجی: چرا لباس عروسم مشکیه
آرایشگر: لباس عروس مافیایی رنگش سیاهه
یونجی آماده شد بیرون اومد
تهیونگ محو زیبایی یونجی شده بود
یونجی محو زیبایی تهیونگ شده بود
ازدواج شونو تموم کردن به دارک ترین شکل ممکن
تهیونگ: من یادم رفت لب عروسم رو بوس کنم
یونجی: نه نمیشه
تهیونگ یهو یونجی رو بوس کرد🫠😊🥰
یونجی هم لب تهیونگ رو بوسید❤️✨️😳
تهیونگ: لطفا توجه کنید من پدرخوانده این گروه مافیا یونجی زنم رو معاون خودم میکنم
همه جلو یونجی تعظیم کردن
یونجی: خستم بریم خونمون
تهیونگ: خونه کجا بریم پارتی
وقتی رفتن بار همه دخترای اونجا تهیونگ رو میشناختن
یه دخترش اومد لب تهیونگ رو بوسید/=
یونجی: چرا این کار رو میکنی تهیونگ
تهیونگ: دلم میخواد تو که منو دوست نداری پس به تو ربطی نداره
یونجی حسودیش شده بود
یونجی رفت یه پسر جذاب رو بغل کرد باهاش رقصید بدونه اینکه صورت شو ببینه اون پسره محو یونجی شده بود
همین که یونجی خواست بره لبشو ببوسه
تهیونگ یونجی رو کشید تو بغلش
تهیونگ: داری چیکار میکنی
یونجی: توکه مال من نیستی پس ولم کن
تهیونگ؛ من شوهرتم
بعد لبای یونجی رو بوس کرد باهاش رقصید
دید دارن به یونجی نگا میکنن کتش رو انداخت روی یونجی
یونجی مست شده بود: تو بهترین آدم زندگیمی
تهیونگ: مست شدی چرت میگی
رفتن خونه تهیونگ یونجی رو گذاشت روی تخت
یونجی:مست بود گفت مگه شب عروسی شبو با هم نمیگذرونن
تهیونگ رو کشید سمت خودش لباشو بوس کرد تهیونگ هم بوسش میکرد
خلاصه....... شبو باهم گذروندن
صبح یونجی: جیغغغغغغغغغغغغع پاشو منحرف عوضی
لطفا فحش ندین🤣🤣✨️🌓
۱۲.۵k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.