عشق مافیایی 3...
بچه ها تصمیم گرفتم اول این فیکو ادامه بدم
بعد فیک بعدی رو که قرار بود فاز برمون داره🙂
+: خوب سال ها پیش یه تصادف رخ داد که
توی اون تصادف متاسفانه پدرامون فوت کردن
_: تو از کجا میدونی؟
+: من دختر بزرگ ترین مافیام نباید از تمام
این قضایا با خبر باشم؟
°: ولی این ممکن نیس!
~: دیگه چطور باید بفهمونیم تون
+: هوفففف لونا ول...
بنگ بنگ کل عمارت صدای تیر شده بود معلوم بود
آقای جئون و آقای کیم ترسیدن سریع رفتنی پناه گاه
یه کمد اونجا بود سریع رمزشو زدم و چهار تا تفگ درآوردم
+: لونا این دو تا رو بگیر اگه این یکی اگه ای کی امت
تیر تموم کرد از یوزی استفاده کن منم از امفورم استفاده می کنم
~: اوکی
_°: شما چرا اینقدر خونسردین
+~: ما بدتر از اینا رو دیدیم
°_: (شرح حال: 😶)
+: خوب از این حرفا بگذریم لونا نظرتع بریم بالا
~: هومممم یسسسس گودددد بریمممم
ویو کوک
من و ته فقط به هم نگاه میکردیم لباس خوبی هم
نداشتیم فقط یه خودی و شلوار داشتیم ( پ.ن: اصلا چیز خواصی نیست فدای سرت _: مطمئنی؟ آخه پیش ا/ت
ضایع نیست پ.ن: هوففففف نههههه _: اوکی اوکی)
می خواستیم بریم بالا ولی در قفل بود ودف مگه بچه این
نمی تونیم از خودمون دفاع کنیم
_: الان باید چیکار کنیم؟
°: من کلا نمی دونم باید چجوری از اینجا بیایم بیرون
تنها چیزی که اینجاس فقط صدای گلولس
که یهو در شکست یه نفر اومد تو معلوم بود خیلی
اعصبانیه که ا/ت مثل چی بی سر و صدا رفت پشتش
؟: شما با من میای... (بیهوش شد)
+: هه عمرا به چشم خودت ببینی کیم و حئون رو به تو میدم...
خدایا ا/تم بیهوش شد که یه مرد سیاه پوش و نقاب دار
از پشتش اومد بیرون و داشت میومد سمت ما که
دست و پایش بسته شد
+: هه احمق به این کار میگن بازیگری بهتره حواست
جمع باشه چون من خیلی زرنگم (خنده)
°: لونا کو؟
؟: مگه تو کیشی که نگرانشی؟
+: فضولیش به تو نیومده آقای آن
آن فیلیکس: حالا از اکس لونا شدم آقای ان؟
+: بگو لونا رو کجا بردی؟ (داد)
فیلیکس: خوب اول باید جئون و کیم رو بهم بدی
_: ببخشیدا ولی به ما چ؟
فیلیکس: خوب شما شریک خانواده ی مین و لی هستین
°: خوب؟
فیلیکس: خوب به جمالت یعنی خودت خبر نداری؟
+: دهنتو ببند فیلیکس من خودم بهشون میگم
فیلیکس: نه بزار خودم بگم خب...
+: گفتم دهنتو ببند (داد)
ویو ا/ت
اههه واقعا می خوام بکسمش ولی پای لونا وسطه
ولی اون دختر قوی بادیگاردای فیلیکس
لونا رو بیهوش کردن و بردن خیلی اعصبانیم
(پ.ن: ما رو کشتی با اعصبانیتت +: ب ت چ؟؟؟؟
پ.ن: یه من ربط داره پای کوک و ته وسطه🌚)
و....
هه هه هه
شرطا
لایک 20
کامنت 10
بچه ها این فیک رو ادامه بدم یا نه نظر با شماس؟
بعد فیک بعدی رو که قرار بود فاز برمون داره🙂
+: خوب سال ها پیش یه تصادف رخ داد که
توی اون تصادف متاسفانه پدرامون فوت کردن
_: تو از کجا میدونی؟
+: من دختر بزرگ ترین مافیام نباید از تمام
این قضایا با خبر باشم؟
°: ولی این ممکن نیس!
~: دیگه چطور باید بفهمونیم تون
+: هوفففف لونا ول...
بنگ بنگ کل عمارت صدای تیر شده بود معلوم بود
آقای جئون و آقای کیم ترسیدن سریع رفتنی پناه گاه
یه کمد اونجا بود سریع رمزشو زدم و چهار تا تفگ درآوردم
+: لونا این دو تا رو بگیر اگه این یکی اگه ای کی امت
تیر تموم کرد از یوزی استفاده کن منم از امفورم استفاده می کنم
~: اوکی
_°: شما چرا اینقدر خونسردین
+~: ما بدتر از اینا رو دیدیم
°_: (شرح حال: 😶)
+: خوب از این حرفا بگذریم لونا نظرتع بریم بالا
~: هومممم یسسسس گودددد بریمممم
ویو کوک
من و ته فقط به هم نگاه میکردیم لباس خوبی هم
نداشتیم فقط یه خودی و شلوار داشتیم ( پ.ن: اصلا چیز خواصی نیست فدای سرت _: مطمئنی؟ آخه پیش ا/ت
ضایع نیست پ.ن: هوففففف نههههه _: اوکی اوکی)
می خواستیم بریم بالا ولی در قفل بود ودف مگه بچه این
نمی تونیم از خودمون دفاع کنیم
_: الان باید چیکار کنیم؟
°: من کلا نمی دونم باید چجوری از اینجا بیایم بیرون
تنها چیزی که اینجاس فقط صدای گلولس
که یهو در شکست یه نفر اومد تو معلوم بود خیلی
اعصبانیه که ا/ت مثل چی بی سر و صدا رفت پشتش
؟: شما با من میای... (بیهوش شد)
+: هه عمرا به چشم خودت ببینی کیم و حئون رو به تو میدم...
خدایا ا/تم بیهوش شد که یه مرد سیاه پوش و نقاب دار
از پشتش اومد بیرون و داشت میومد سمت ما که
دست و پایش بسته شد
+: هه احمق به این کار میگن بازیگری بهتره حواست
جمع باشه چون من خیلی زرنگم (خنده)
°: لونا کو؟
؟: مگه تو کیشی که نگرانشی؟
+: فضولیش به تو نیومده آقای آن
آن فیلیکس: حالا از اکس لونا شدم آقای ان؟
+: بگو لونا رو کجا بردی؟ (داد)
فیلیکس: خوب اول باید جئون و کیم رو بهم بدی
_: ببخشیدا ولی به ما چ؟
فیلیکس: خوب شما شریک خانواده ی مین و لی هستین
°: خوب؟
فیلیکس: خوب به جمالت یعنی خودت خبر نداری؟
+: دهنتو ببند فیلیکس من خودم بهشون میگم
فیلیکس: نه بزار خودم بگم خب...
+: گفتم دهنتو ببند (داد)
ویو ا/ت
اههه واقعا می خوام بکسمش ولی پای لونا وسطه
ولی اون دختر قوی بادیگاردای فیلیکس
لونا رو بیهوش کردن و بردن خیلی اعصبانیم
(پ.ن: ما رو کشتی با اعصبانیتت +: ب ت چ؟؟؟؟
پ.ن: یه من ربط داره پای کوک و ته وسطه🌚)
و....
هه هه هه
شرطا
لایک 20
کامنت 10
بچه ها این فیک رو ادامه بدم یا نه نظر با شماس؟
۱۳.۷k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.