بچه ها من پارت 21 اشتباه اولیو پست کردم الان اینو بخونید
بچه ها من پارت 21 اشتباه اولیو پست کردم الان اینو بخونید
𝙗𝙡𝙖𝙘𝙠 𝙢𝙖𝙨𝙠𝙚𝙙
(𝙋𝙖𝙧𝙩 21)
ات ویو
بعد یک ساعت مرخص شدن و یونگی زنگ راننده شخصیشون اومدن دنبالشون و رفتن و من و سوجین هم رفتیم خونه و بقیه هم رفتن....
( ساعت 9 شب)
( تو عمارت..... سوجین در حال اشپزی بود که....)
سوجین: ات نگرانی.... چرا؟!
ات: به خاطر اون 4 نفر.....اونا مافیا ان....
سوجین: هر گوهی باشن..... فقط زنده باشن این خوبه..... بیا میز رو چیدم....
( نشستیم سر میز و شروع به خوردن غذا کردیم.... غذا دوکبوکی بود...... بعد از تموم شدن غذا جمع کردیم و ظرف هارو شستیم..... چند ساعت گذشت و خوراکی هایی که جیمین گرفته بود رو برداشتیم و نشستیم رو مبل و فیلم ترسناک..... ( خودتون هر فیلمی میخواید تصور کنید) گذاشتیم و شروع به دیدن کردیم..... سوجین موبایلشو برداشت و یه چک کرد و یهو جیغ زد
سوجین: جیغغغغغغغغ......
ات: چتهههه
سوجین: فردا کنسرت بی تی اسههههه
ات: خب بابا فکر کردم چیشده.....
سوجین: تففففف ارمیا تموم بلیط های کنسرت رو گرفتن.... ( شروع میکنه گریه کردن)
ات: بابا سوجین اومدیم یه فیلم ببینیم ریدی توش گریه نکن....
سوجین: چطور می تونم گریه نکنم هااااا؟!! ( گریه اش شدید تر شد)
ات: خب ما کار داشتیم..... قسمت نشد دیگه...
سوجین: همیشه خواستم بلیط بگیرم دیر وقت بود و تموم شده بود.... ( با گریه)
ات: خب اگه الانم بود میگرفتی باید ته ته می شستی.... اینجوری از نزدیک میدیدیشون بنظرت؟!.... فقط صداشون میشنیدی
سوجین: همیشه من بدبخت بودم و بد شانس..... وای باز من الان فردا ببین امیلیا تو مدرسه چه قیامتی میکنه....
ات: وای وای یکی باید اونو بگیره..... پس منظور پسرا همین بود گفتش فردا میخوایم بریم کنسرت....
سوجین: پشمام.... نمیدونستم ارمی ان....
ات: بیخیال..... بیا فیلمو نفهمیدیم چی شد خیالت راحت شد؟!..... خاموش کن بریم بخوابیما.....
سوجین: گگگگگ.....( امیدوارم منظورمو فهمیده باشید....😂)
( تلویزیون خاموش کردن و رفتن اتاق هاشون گرفتن خوابیدن)
ادامه اش تو کامنتا.....
𝙗𝙡𝙖𝙘𝙠 𝙢𝙖𝙨𝙠𝙚𝙙
(𝙋𝙖𝙧𝙩 21)
ات ویو
بعد یک ساعت مرخص شدن و یونگی زنگ راننده شخصیشون اومدن دنبالشون و رفتن و من و سوجین هم رفتیم خونه و بقیه هم رفتن....
( ساعت 9 شب)
( تو عمارت..... سوجین در حال اشپزی بود که....)
سوجین: ات نگرانی.... چرا؟!
ات: به خاطر اون 4 نفر.....اونا مافیا ان....
سوجین: هر گوهی باشن..... فقط زنده باشن این خوبه..... بیا میز رو چیدم....
( نشستیم سر میز و شروع به خوردن غذا کردیم.... غذا دوکبوکی بود...... بعد از تموم شدن غذا جمع کردیم و ظرف هارو شستیم..... چند ساعت گذشت و خوراکی هایی که جیمین گرفته بود رو برداشتیم و نشستیم رو مبل و فیلم ترسناک..... ( خودتون هر فیلمی میخواید تصور کنید) گذاشتیم و شروع به دیدن کردیم..... سوجین موبایلشو برداشت و یه چک کرد و یهو جیغ زد
سوجین: جیغغغغغغغغ......
ات: چتهههه
سوجین: فردا کنسرت بی تی اسههههه
ات: خب بابا فکر کردم چیشده.....
سوجین: تففففف ارمیا تموم بلیط های کنسرت رو گرفتن.... ( شروع میکنه گریه کردن)
ات: بابا سوجین اومدیم یه فیلم ببینیم ریدی توش گریه نکن....
سوجین: چطور می تونم گریه نکنم هااااا؟!! ( گریه اش شدید تر شد)
ات: خب ما کار داشتیم..... قسمت نشد دیگه...
سوجین: همیشه خواستم بلیط بگیرم دیر وقت بود و تموم شده بود.... ( با گریه)
ات: خب اگه الانم بود میگرفتی باید ته ته می شستی.... اینجوری از نزدیک میدیدیشون بنظرت؟!.... فقط صداشون میشنیدی
سوجین: همیشه من بدبخت بودم و بد شانس..... وای باز من الان فردا ببین امیلیا تو مدرسه چه قیامتی میکنه....
ات: وای وای یکی باید اونو بگیره..... پس منظور پسرا همین بود گفتش فردا میخوایم بریم کنسرت....
سوجین: پشمام.... نمیدونستم ارمی ان....
ات: بیخیال..... بیا فیلمو نفهمیدیم چی شد خیالت راحت شد؟!..... خاموش کن بریم بخوابیما.....
سوجین: گگگگگ.....( امیدوارم منظورمو فهمیده باشید....😂)
( تلویزیون خاموش کردن و رفتن اتاق هاشون گرفتن خوابیدن)
ادامه اش تو کامنتا.....
۷.۶k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.