P.6
P.6
「مافیای سرد」
Hary And Jong Kook
♤Faik ♧
🂡🂢 the gambler🂣🂤
( هاری. کوک، آجوما.. جوهی،،)
کوک ویو
به بادیگارد ( همون غول بیابونیه چون خیلی عضله ایه بهش میگیم غول بیابونی) گفتم ببرش توی اتاقی که براش درست کردم یه اتاق با تم ابی روشن و سفید و توی کمدش یه عالمه لباس گذاشته بودم نه خیلی باز نه خیلی بسته ( چه پسر خوبی) امیدوارم از من خوشش بیاد چون عاشقشم
هاری ویو
عجب عنی بود.
هعی باید فرار کنم غول بیابونیه منو اورد توی اتاقی که تم آبیه روشن با سفید داشت تو کمد هم یه عالمه لباس های قشنگ بود چون خسته بودم و به او یارو ع اعتماد نداشتم درو قفل کرد بعد مث خرس خوابیدم اما یارو چقد کراش بود عرررر( بایدم عر بزنی)
خوب دارم می خوابم مزاحم نشید ( عنتر خانم)
.
.
.
ار خواب بیدار شدم ساعت 5 بود گفتم چقد اصن خوابیدم رفتم بیرون اون پسره رو دیدم اومد بهم گفت
، اسم منو میدونی؟
. نچ
، اسم من جونگ کوک جئون جونگ کوک
، ولی تو به من میگی ارباب و خدمتکار منی و هرچی من میگی چشم
. چشم ارباب
، خوب منظورمو گرفتی بیا اینم لباس کارت بپوش برو آشپز خونه
. چشم ارباب
. رفتم پوشیدم و بعد سالها راه آشپز خونه رو پیدا کردم
.. سلام دخترم
. سلام آجوما ارباب گفتن بیام اینجا پیش شما
.. اوه بله بیا اینجا بشین تا بهت بگم
1 ارباب رو به اسم کوچیک صدا نمیکنی
2 به ارباب احترام میزاری
3 کا هاتو به موقع انجام میدی
4 ساعت 11 باید اینجا باشی و ساعت 5 میری
،، هی آجوما قبول نیست
،، اون از همه کمتر کار میکنه
.. به من ربطی نداره
،، چرا به تو ربطی نداره تو مثلا گفتی من به ارباب میگم
. چه خبره ( با داد)
،، ارباب آجوما به این دختره ی جن...... ده ساعت کاری کمی داره
( با عشوه)
. جن...... ده خودتی
. من به آجوما گفتم بهش چه ساعت کاری بده
「مافیای سرد」
Hary And Jong Kook
♤Faik ♧
🂡🂢 the gambler🂣🂤
( هاری. کوک، آجوما.. جوهی،،)
کوک ویو
به بادیگارد ( همون غول بیابونیه چون خیلی عضله ایه بهش میگیم غول بیابونی) گفتم ببرش توی اتاقی که براش درست کردم یه اتاق با تم ابی روشن و سفید و توی کمدش یه عالمه لباس گذاشته بودم نه خیلی باز نه خیلی بسته ( چه پسر خوبی) امیدوارم از من خوشش بیاد چون عاشقشم
هاری ویو
عجب عنی بود.
هعی باید فرار کنم غول بیابونیه منو اورد توی اتاقی که تم آبیه روشن با سفید داشت تو کمد هم یه عالمه لباس های قشنگ بود چون خسته بودم و به او یارو ع اعتماد نداشتم درو قفل کرد بعد مث خرس خوابیدم اما یارو چقد کراش بود عرررر( بایدم عر بزنی)
خوب دارم می خوابم مزاحم نشید ( عنتر خانم)
.
.
.
ار خواب بیدار شدم ساعت 5 بود گفتم چقد اصن خوابیدم رفتم بیرون اون پسره رو دیدم اومد بهم گفت
، اسم منو میدونی؟
. نچ
، اسم من جونگ کوک جئون جونگ کوک
، ولی تو به من میگی ارباب و خدمتکار منی و هرچی من میگی چشم
. چشم ارباب
، خوب منظورمو گرفتی بیا اینم لباس کارت بپوش برو آشپز خونه
. چشم ارباب
. رفتم پوشیدم و بعد سالها راه آشپز خونه رو پیدا کردم
.. سلام دخترم
. سلام آجوما ارباب گفتن بیام اینجا پیش شما
.. اوه بله بیا اینجا بشین تا بهت بگم
1 ارباب رو به اسم کوچیک صدا نمیکنی
2 به ارباب احترام میزاری
3 کا هاتو به موقع انجام میدی
4 ساعت 11 باید اینجا باشی و ساعت 5 میری
،، هی آجوما قبول نیست
،، اون از همه کمتر کار میکنه
.. به من ربطی نداره
،، چرا به تو ربطی نداره تو مثلا گفتی من به ارباب میگم
. چه خبره ( با داد)
،، ارباب آجوما به این دختره ی جن...... ده ساعت کاری کمی داره
( با عشوه)
. جن...... ده خودتی
. من به آجوما گفتم بهش چه ساعت کاری بده
۷.۶k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.