my bloody love پارت21
کوک و جیمین
رفتیم تو اتاق
جیمین. اون برنمیگرده کوک
کوک. برمیگرده یعنی برش میگردونیم
جیمین. چجوری
کوک. ا اومدم حرفی برنم ک پدرم اومد داخل
چانک. شما چتوننن شدهه هاا بهم گفتید ب اون دختر بیچاره گفتید ما چی هستیم هاا پس کووو ازدواج دروغیی حرفای الکیی چتونه شما
کوک. اگه بهش میگفتیم میرفت
چانگ. میرفتتتت دختر دیگه ایی نبودددد انقدر ترسویید ک نتونستید ی حرفو ب دختر بگیم
جیمین. میخوای مثل تو باشیمم
کوک. یادته با مامان چیکار کردیییی هااا تو ک بهش گفتی چی شدددد هاااا چقدرر دوستش داشتیییی باشهه تو نترسیدی گفتی اون بلا سرت اومد حالا ما ک میگفتیم چی میشد
جانگ. اون دختر ک برای شما اهمیتی نداشتت مبگفتید یا نمیگفتیدد
جیمین. از کجا میدونی اهمیتی نداشت ما مثل تو نیستیم بی محبت یکیو نگه داریم
چانگ. جواب بقیه رو میخواید چی بدید هاا
ک چیی ملکتون نمیدونسته ک ما ی خانواده ومپایریم گذاشته رفته
من چی بگم دوتا پسرام نتونستن زنشو نگه دارن
کوک. چرا انقدر ب فکر این خانواده ای
اونا حتی اهمیتی نداره ک چی میشه فقط بهشون باید پول مفت بدی
چانگ. اون دخترو برگردون
کوک. اگه بر نگردونیم چی
چانگ. اونوقت باید برید پیش همون دختری ک بهش نگفتید
جیمین. من حاضرم از پیش تو برم ولی میارو ناراحت نکنم
جیمین. رفتم بیرون لباسامو گذاشتم تو چمدون سوار ماشین شدم دیدم کوک هم اومد
کوک. اگه میخوای بری پس میا هم زنه منه با هم بریم
لیخند زدم بهش راه افتادیم سمت بوسان
هانیا بهمون گفته بود کجا میرن ک بعدا از دل میا در بیاریم
میا
رسیدیم بوسان
ی خونه گرفته بودیم شریکی من هانیا و دلسا با هم
هرکدوم ی اتاق برداشتیم
رفتم داخل اتاق ی اتاق سفید طوسی بود روب دریا بود
هوا سرد شده بود نم نم بارون میومد و رعدو برق میزد
اسمونم درست مثل دل من
بغض داره سعی داره اشکاش بریزه اما نمیتونه
درست مثل من عصبیه
درست مثل من میخواد گریه کنه همچی تموم بشه
دلسا. میاا حاضر شو یکم بریم بچرخیم
میا. اوم من نمیام شما برید
دلسا. اما باشه مراقب خودت باش
رفتم حموم اومدم لباسمو پوشیدم رفتم تو تراس بارون شدید شده بود موهام خیس بود رفتن زیر بارون من تنهاتو خونه بودم داد زدم
میا. تااا کیییی هق تاا کییی انقدررر زجررر بکشممم هق بچگیمممم بستممم نبودددد
نوجوونیمم بستممم نبودددد
بدون پدر بدون مادرر بزرگ شدمممم الانم باید تقاص پس بدم هق هق
مادرر همش سر کار بود یا با اون مرتیکه چانگ قرار داشت هق پدرممم معلوم نیست زنده بود یا مردس چ گناهیییی کردم ک باید الان تقاص بدم چ گناهیییی من ی دختر ضعیفممم نمیتونممم نمیتونممم از پس این همه سختیو غم بر بیام نمیتونم بار مشکلاتو حمل کنم هق
جمله اخرمو خیلی اروم گفتم
میا. نمیتونم بفهمید هق هق.
اشکام شدت گرفت
ابرا هم داشتن ب حال من اشک میریختن
ب بدختیم ب این همه غم
خیس شده بودم
اسلاید 2 اتاق میا
لایک و کامنت فراموش نشه
رفتیم تو اتاق
جیمین. اون برنمیگرده کوک
کوک. برمیگرده یعنی برش میگردونیم
جیمین. چجوری
کوک. ا اومدم حرفی برنم ک پدرم اومد داخل
چانک. شما چتوننن شدهه هاا بهم گفتید ب اون دختر بیچاره گفتید ما چی هستیم هاا پس کووو ازدواج دروغیی حرفای الکیی چتونه شما
کوک. اگه بهش میگفتیم میرفت
چانگ. میرفتتتت دختر دیگه ایی نبودددد انقدر ترسویید ک نتونستید ی حرفو ب دختر بگیم
جیمین. میخوای مثل تو باشیمم
کوک. یادته با مامان چیکار کردیییی هااا تو ک بهش گفتی چی شدددد هاااا چقدرر دوستش داشتیییی باشهه تو نترسیدی گفتی اون بلا سرت اومد حالا ما ک میگفتیم چی میشد
جانگ. اون دختر ک برای شما اهمیتی نداشتت مبگفتید یا نمیگفتیدد
جیمین. از کجا میدونی اهمیتی نداشت ما مثل تو نیستیم بی محبت یکیو نگه داریم
چانگ. جواب بقیه رو میخواید چی بدید هاا
ک چیی ملکتون نمیدونسته ک ما ی خانواده ومپایریم گذاشته رفته
من چی بگم دوتا پسرام نتونستن زنشو نگه دارن
کوک. چرا انقدر ب فکر این خانواده ای
اونا حتی اهمیتی نداره ک چی میشه فقط بهشون باید پول مفت بدی
چانگ. اون دخترو برگردون
کوک. اگه بر نگردونیم چی
چانگ. اونوقت باید برید پیش همون دختری ک بهش نگفتید
جیمین. من حاضرم از پیش تو برم ولی میارو ناراحت نکنم
جیمین. رفتم بیرون لباسامو گذاشتم تو چمدون سوار ماشین شدم دیدم کوک هم اومد
کوک. اگه میخوای بری پس میا هم زنه منه با هم بریم
لیخند زدم بهش راه افتادیم سمت بوسان
هانیا بهمون گفته بود کجا میرن ک بعدا از دل میا در بیاریم
میا
رسیدیم بوسان
ی خونه گرفته بودیم شریکی من هانیا و دلسا با هم
هرکدوم ی اتاق برداشتیم
رفتم داخل اتاق ی اتاق سفید طوسی بود روب دریا بود
هوا سرد شده بود نم نم بارون میومد و رعدو برق میزد
اسمونم درست مثل دل من
بغض داره سعی داره اشکاش بریزه اما نمیتونه
درست مثل من عصبیه
درست مثل من میخواد گریه کنه همچی تموم بشه
دلسا. میاا حاضر شو یکم بریم بچرخیم
میا. اوم من نمیام شما برید
دلسا. اما باشه مراقب خودت باش
رفتم حموم اومدم لباسمو پوشیدم رفتم تو تراس بارون شدید شده بود موهام خیس بود رفتن زیر بارون من تنهاتو خونه بودم داد زدم
میا. تااا کیییی هق تاا کییی انقدررر زجررر بکشممم هق بچگیمممم بستممم نبودددد
نوجوونیمم بستممم نبودددد
بدون پدر بدون مادرر بزرگ شدمممم الانم باید تقاص پس بدم هق هق
مادرر همش سر کار بود یا با اون مرتیکه چانگ قرار داشت هق پدرممم معلوم نیست زنده بود یا مردس چ گناهیییی کردم ک باید الان تقاص بدم چ گناهیییی من ی دختر ضعیفممم نمیتونممم نمیتونممم از پس این همه سختیو غم بر بیام نمیتونم بار مشکلاتو حمل کنم هق
جمله اخرمو خیلی اروم گفتم
میا. نمیتونم بفهمید هق هق.
اشکام شدت گرفت
ابرا هم داشتن ب حال من اشک میریختن
ب بدختیم ب این همه غم
خیس شده بودم
اسلاید 2 اتاق میا
لایک و کامنت فراموش نشه
۲۵.۵k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.