my bloody love پارت13
میا
رسیدیم ب عمارت رفتم بالا تو اتاق
کوک. برای شب حاضر شو و دوروز دیگه قراره جشن برای ما بگیرن
رفتن بیرون اوففف نشستم رو تخت در باز شد جینی اومد دا خل
جینی. میتونم بیام
میا. البته بیا داخل
اومد کنارم نشست
جینی. اومم منم با شوگا همینطوری بودم دعوا ازدواج زوری
میا. واقعا فکر میکردم شما با شوگا همو دوست دارید
جینی. خب اره ما از اول همو دوست داشتیم ولی نه ب قصد ازدواج
میا. پس... پس چراقبول کردی
جینی. خانوادم میگفتن حتما با ی خانواده اصیل باید عروسی کنی ک شوگا وارد زندگیم شد و پدرم گفت ک باید باید باهاش عروسی کنم وگرنه تموم چیزایی ک دارمو ازم میگیره مخصوصا سگ کوچولوم ک بهش خیلی وابستم
و همینطور باهاش عروسی کردم شوگا منو دوست داشت ولی من حسی بهش نداشتم اما کم کم با محبتاش عشقمون دو طرفه شد
و الان خوشبختیم
لبخندی زدم
میا. امیدوارم خوشبت باشید همیشه
جینی. شاید تو با
میا. حتی فکرشم نکن کی اونم منن با اون با اون گنده بکا هوفف عمرا
جینی خندید
جینی. همچی یهو اتفاق میوفته
میا. جینیی بدو برو تا نزدمت بدووو
جینی رفت بیرون برای شب حاضر شدم
موهامو بستم لباسمو کفشمو پوشیدم منتظر شدم تا اقایون بیان اما تا نیم ساعت خبری ازشون نبود
بلند شدم رفتم دم در اتاقشون در زدم جوابی ندادن
میا. هوفففف پس ایناا کجانننن اصلا ب من چ بهتر نیان
داشتم میرفتم پایین
چانگ. او میا دخترم پس کوک و جیمین کجان
میا. اومم نمیدونم
چانگ. چی وایسا تا بیان جلو مهمونا با هم باشید
میا. باشه
رفت پایین
میا. ایی من نوکر اینام
در زدم دیدم جوابی نمیدن رفتم تو اتاق
صدای دوش حموم میومد
پس حمومن ولی اخه دو نفره ای خدااا
نشستم رو تخت
جیمین. میا. اینجا چیمار میکنی
نگاش کردم موهاش خیس بود
میا. پدرتون گفت منتظر شما دوتا بمونم تا بیاید ک معلومه هنوز حاضر نشدید
جیمین. زود حاضر میشیم بشین اینجا تا بیایم من برم الان میام جایی نری
میا. باشه فقط زود لطفا
نشستم یکمی ب اتاقشون نگاه کردم بالای تخت ی عکسی بود روش پوشونده شده بود اما برای چییی
اومدم برش دارم ک با صدای کوک دست نگه داشتم
کوک. حتما چیز خصوصیه ک روشو پوشوندیم
برگشتم سمتش خواستم چیزی بگم ک جلو چارچوب تیکه داده بود با ی حوله دور کمرش
میا. جیغغغغ چرا لختییی رومو برگردوندم
کوک. اوو باید عادت کنی بعد ازدواج هم همینه بیب
میا. من بیرونم سریع بیا
داشتم میرفتم بیرون ک منو کوبوند ب دیوار ب سینه هاش نکاه کردم قطره های اب روش بود با نفس کشیدنش بالا پایین میرفت
کوک. اوم خوشت میاد
میا. برو اونور
کوک. اه دیگه باید عادت کنی
با دستام هلش دادم اونور
میا. من پشت درم زودتر بیاین
حاضر شدن
جیمین. میا این چ لباسیه مگه بهت نگفتیم چ عوضی تو مهمونیه
میا. منم بهتون گفتم زیاد گیر بدید از اینجا میرم
کوک. بس کنید میا کاریت نداریم ولی اگه اتفاقی بخواد بیوفته از چشم خودت میبینیم و بهت قول نمیدیم ک بعد عروسی کاریت نداریم😠
رفتیم پایین
بامهمونا صحبت میکردیم حس میکردم همش یکی نگام میکنو اطرافو دیدم ک سمت میسو و کای. ی پسر بود خیلی نگام میکرد قطعا بدبختم
رفتم حیاط پشت عمارت هوابخورم ک حس کردم یکی دستشو گذاشت رو کمرم برگشتم دیدم همون پسرس سریع رفتم عقب ازش فاصله گرفتم
میا. چطور حرعت میکنی بهم دست بزنی عوضی من نامزد دارم
مرده. اوو پرنسس خیلی زبون درازی بببنم زیرمم جون میدی اینطوری زبون درازی
هعی میومد نزدیک
میا. نیا جلو وگرنه جیغ میزنم
مرده. کسی صداتو نمیشنوه بیب هه😏
داشت میومد نزدیکم اشکم در اومده بود ک یهو پخش زمین شد
کوک و جیمین افتادن ب جونش کتکش م
میزدن. دوییدم سمتشون
میا. بسهههه کوک جیمین هقق الان میمیره ولش کنین تروخداا
کوک. تو خفههه شووو ک بعداا حسابتوو میرسممم
میا. جیمین حداقل تو ول کن خواهش میکنم
جیمین. میااا فقط ساکت شو قیافتو نبینیم
کوک. دفعه اخرت باشهههه عوضییی دست ب اموال بقیه میزنیی مثل اینکه نمیدونیی ما کییم هاا میخوای یادت بیارممم
جیمین. اسلحمونو در اوردیم بهتره یادش بیاریم اینطوری نمیشه
رفتم جلوش
میا. باشه باشه همش مقصر منم خواهش میکنم بس کنین هرکاری میخواید بکنید فقط قاتل این یارو نشید
کوک. از جلو چشام گمشو اونور
جیمین. نگهبانن
میا. جلووو نیاییددد بخدا بیاید جلو من میدونم با شما
رسیدیم ب عمارت رفتم بالا تو اتاق
کوک. برای شب حاضر شو و دوروز دیگه قراره جشن برای ما بگیرن
رفتن بیرون اوففف نشستم رو تخت در باز شد جینی اومد دا خل
جینی. میتونم بیام
میا. البته بیا داخل
اومد کنارم نشست
جینی. اومم منم با شوگا همینطوری بودم دعوا ازدواج زوری
میا. واقعا فکر میکردم شما با شوگا همو دوست دارید
جینی. خب اره ما از اول همو دوست داشتیم ولی نه ب قصد ازدواج
میا. پس... پس چراقبول کردی
جینی. خانوادم میگفتن حتما با ی خانواده اصیل باید عروسی کنی ک شوگا وارد زندگیم شد و پدرم گفت ک باید باید باهاش عروسی کنم وگرنه تموم چیزایی ک دارمو ازم میگیره مخصوصا سگ کوچولوم ک بهش خیلی وابستم
و همینطور باهاش عروسی کردم شوگا منو دوست داشت ولی من حسی بهش نداشتم اما کم کم با محبتاش عشقمون دو طرفه شد
و الان خوشبختیم
لبخندی زدم
میا. امیدوارم خوشبت باشید همیشه
جینی. شاید تو با
میا. حتی فکرشم نکن کی اونم منن با اون با اون گنده بکا هوفف عمرا
جینی خندید
جینی. همچی یهو اتفاق میوفته
میا. جینیی بدو برو تا نزدمت بدووو
جینی رفت بیرون برای شب حاضر شدم
موهامو بستم لباسمو کفشمو پوشیدم منتظر شدم تا اقایون بیان اما تا نیم ساعت خبری ازشون نبود
بلند شدم رفتم دم در اتاقشون در زدم جوابی ندادن
میا. هوفففف پس ایناا کجانننن اصلا ب من چ بهتر نیان
داشتم میرفتم پایین
چانگ. او میا دخترم پس کوک و جیمین کجان
میا. اومم نمیدونم
چانگ. چی وایسا تا بیان جلو مهمونا با هم باشید
میا. باشه
رفت پایین
میا. ایی من نوکر اینام
در زدم دیدم جوابی نمیدن رفتم تو اتاق
صدای دوش حموم میومد
پس حمومن ولی اخه دو نفره ای خدااا
نشستم رو تخت
جیمین. میا. اینجا چیمار میکنی
نگاش کردم موهاش خیس بود
میا. پدرتون گفت منتظر شما دوتا بمونم تا بیاید ک معلومه هنوز حاضر نشدید
جیمین. زود حاضر میشیم بشین اینجا تا بیایم من برم الان میام جایی نری
میا. باشه فقط زود لطفا
نشستم یکمی ب اتاقشون نگاه کردم بالای تخت ی عکسی بود روش پوشونده شده بود اما برای چییی
اومدم برش دارم ک با صدای کوک دست نگه داشتم
کوک. حتما چیز خصوصیه ک روشو پوشوندیم
برگشتم سمتش خواستم چیزی بگم ک جلو چارچوب تیکه داده بود با ی حوله دور کمرش
میا. جیغغغغ چرا لختییی رومو برگردوندم
کوک. اوو باید عادت کنی بعد ازدواج هم همینه بیب
میا. من بیرونم سریع بیا
داشتم میرفتم بیرون ک منو کوبوند ب دیوار ب سینه هاش نکاه کردم قطره های اب روش بود با نفس کشیدنش بالا پایین میرفت
کوک. اوم خوشت میاد
میا. برو اونور
کوک. اه دیگه باید عادت کنی
با دستام هلش دادم اونور
میا. من پشت درم زودتر بیاین
حاضر شدن
جیمین. میا این چ لباسیه مگه بهت نگفتیم چ عوضی تو مهمونیه
میا. منم بهتون گفتم زیاد گیر بدید از اینجا میرم
کوک. بس کنید میا کاریت نداریم ولی اگه اتفاقی بخواد بیوفته از چشم خودت میبینیم و بهت قول نمیدیم ک بعد عروسی کاریت نداریم😠
رفتیم پایین
بامهمونا صحبت میکردیم حس میکردم همش یکی نگام میکنو اطرافو دیدم ک سمت میسو و کای. ی پسر بود خیلی نگام میکرد قطعا بدبختم
رفتم حیاط پشت عمارت هوابخورم ک حس کردم یکی دستشو گذاشت رو کمرم برگشتم دیدم همون پسرس سریع رفتم عقب ازش فاصله گرفتم
میا. چطور حرعت میکنی بهم دست بزنی عوضی من نامزد دارم
مرده. اوو پرنسس خیلی زبون درازی بببنم زیرمم جون میدی اینطوری زبون درازی
هعی میومد نزدیک
میا. نیا جلو وگرنه جیغ میزنم
مرده. کسی صداتو نمیشنوه بیب هه😏
داشت میومد نزدیکم اشکم در اومده بود ک یهو پخش زمین شد
کوک و جیمین افتادن ب جونش کتکش م
میزدن. دوییدم سمتشون
میا. بسهههه کوک جیمین هقق الان میمیره ولش کنین تروخداا
کوک. تو خفههه شووو ک بعداا حسابتوو میرسممم
میا. جیمین حداقل تو ول کن خواهش میکنم
جیمین. میااا فقط ساکت شو قیافتو نبینیم
کوک. دفعه اخرت باشهههه عوضییی دست ب اموال بقیه میزنیی مثل اینکه نمیدونیی ما کییم هاا میخوای یادت بیارممم
جیمین. اسلحمونو در اوردیم بهتره یادش بیاریم اینطوری نمیشه
رفتم جلوش
میا. باشه باشه همش مقصر منم خواهش میکنم بس کنین هرکاری میخواید بکنید فقط قاتل این یارو نشید
کوک. از جلو چشام گمشو اونور
جیمین. نگهبانن
میا. جلووو نیاییددد بخدا بیاید جلو من میدونم با شما
۲۹.۵k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.