همیشه اون چیزی که ما میخوایم نمیشه
ویو ات
سلام من اسمم اته ۱۹ سالمه حقوق خوندم یه پسر عمو رو مخ دارم (رومخ تویی زنیکه 🤣 اوف بگذریم صبح به این زودی چرا مامانم باید بره خونه عموم اوففففففففف الان من زهرمار بخورم اوفف بابام وجونکوک خونمون بودم داشتم تو اینستا میگشتم که یهو سوهی زنگ زد جواب دادم
ات: سلام کره بز
سوهی: سلام بر شرک قشنگم میای امروز بریم بیرون همه بچها هستن
(ات سوهی دوست صمیمی هستن)
ات: اوکی صبر کن خبرت میکنم بای بز کوهی
سوهی:اوکی خر من بای عشقم
گوشی قط کردم رفتم نزدیک اتاق کار بابام تا ازش اجازه بگیرم در زدم رفتم تو جونکوک نگاهی به سرتام انداخت هیز عوضی (خودتی میام براتا)
گفتم بابا میزاری با سوهی برم بیرون
علامت بابای ات ب.ا
ب.ا :نه
ات :چرا نه
ب.ا:شوخی کردم
رفتم لپ بابام رو بوس کردم آمدم بیرون که آماده شم
داشتم با جکسون حرف میزدن که در اتاقم واشد دیدم جونکوک گوشی قط کردم گفتم چی میخوای
کوک: خوب نیس با پسرا حرف بزنی
ات:یا اون فقط دوستمه که یهو.....
گیلاسی های من من اگه دوس داشتید تو کامنتا بگید ادامه بدم و لطفا لایک کنید 💜💜💜😻
سلام من اسمم اته ۱۹ سالمه حقوق خوندم یه پسر عمو رو مخ دارم (رومخ تویی زنیکه 🤣 اوف بگذریم صبح به این زودی چرا مامانم باید بره خونه عموم اوففففففففف الان من زهرمار بخورم اوفف بابام وجونکوک خونمون بودم داشتم تو اینستا میگشتم که یهو سوهی زنگ زد جواب دادم
ات: سلام کره بز
سوهی: سلام بر شرک قشنگم میای امروز بریم بیرون همه بچها هستن
(ات سوهی دوست صمیمی هستن)
ات: اوکی صبر کن خبرت میکنم بای بز کوهی
سوهی:اوکی خر من بای عشقم
گوشی قط کردم رفتم نزدیک اتاق کار بابام تا ازش اجازه بگیرم در زدم رفتم تو جونکوک نگاهی به سرتام انداخت هیز عوضی (خودتی میام براتا)
گفتم بابا میزاری با سوهی برم بیرون
علامت بابای ات ب.ا
ب.ا :نه
ات :چرا نه
ب.ا:شوخی کردم
رفتم لپ بابام رو بوس کردم آمدم بیرون که آماده شم
داشتم با جکسون حرف میزدن که در اتاقم واشد دیدم جونکوک گوشی قط کردم گفتم چی میخوای
کوک: خوب نیس با پسرا حرف بزنی
ات:یا اون فقط دوستمه که یهو.....
گیلاسی های من من اگه دوس داشتید تو کامنتا بگید ادامه بدم و لطفا لایک کنید 💜💜💜😻
۳۴۴
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.